به گزارش خبرنگار «تهران پرس»؛ تهران، شهری که روزگاری مأمن اقشار مختلف بود، حالا به شهری تبدیل شده که زندگی در آن برای مستاجران به چالشی طاقتفرسا بدل شده است. افزایش افسارگسیخته اجارهبها، کاهش شدید قدرت خرید، نبود نظارت کافی و خلأ سیاستهای حمایتی، وضعیت بازار اجاره را در آستانه بحران قرار داده است مشهود است که در سالهای اخیر، بازار اجاره مسکن در تهران با افزایش بیسابقهای در نرخها مواجه شده و این موضوع فشار سنگینی بر دوش مستاجران گذاشته است. افزایش تورم، کاهش قدرت خرید و نبود نظارت کافی بر قیمتگذاری، از جمله عواملی هستند که موجب شدهاند اجارهنشینی برای بسیاری از خانوارها به بحرانی جدی تبدیل شود.
بر اساس آمارهای منتشرشده از سوی بانک مرکزی، متوسط اجارهبها در تهران طی یک سال گذشته بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است. در برخی مناطق پایتخت، مستاجران برای تمدید قرارداد مجبور به پذیرش افزایشهایی تا ۷۰ درصد نیز شدهاند و در مناطق شمالی حتی تا ۹۰ درصد نیز رسیده است؛ این در حالی است که میانگین افزایش دستمزد کارگران و کارمندان کمتر از ۳۰ درصد بوده، رقمی که عملاً از توان مالی بخش بزرگی از مردم فراتر میرود. این شکاف بهوضوح نشاندهنده کاهش سطح زندگی مستاجران است.
اجارهخانه یا خرید نان
نگین احمدی، یکی از شهروندان منطقه تهرانپارس در گفتگو با خبرنگار ما میگوید: تا سال گذشته اجارهخانهمان دو میلیون تومان بود، اما امسال صاحبخانه گفت یا ۵ میلیون بدهید یا تخلیه کنید. با این حقوق کارمندی، بین پرداخت اجاره و تأمین مایحتاج اولیه باید انتخاب کنیم.
یک زندگی روی لبه تیغ
نسترن یکی از پرستاران بیمارستانهای دولتی تهران به خبرنگار ما میگوید: سه سال پیش اجارهی آپارتمان ۶۰ متری در نازیآباد را ماهی یک و نیم میلیون میدادم ام امسال صاحبخانه گفته است اجارهبها ۷ میلیون تومان است یا تخلیه کنید. من که تنها زندگی میکردم، الان به فکر این هستم همکارم را در اجاره خونه برای همخانه شدن شریک کنم زیرا دیگر انتخابی ندارم.
بحرانی که ریشه میدواند
روایتهایی مثل نسترن و نگین زیادند. در بسیاری از مناطق تهران، حتی خانههایی که پیشتر جزو مناطق میانقیمت محسوب میشدند، حالا خارج از توان مالی بخش بزرگی از مستاجران هستند. خانوادههایی که سالها در تهران زندگی کردهاند، یکی پس از دیگری به حومه مهاجرت میکنند یا به اجارهنشینی در خانههای فرسوده، اتاقاجارهای یا حتی کانکس پناه میبرند.
در واقع در تهران بسیاری از خانوادهها به دلیلی اجارهبهای سنگین خانهها مجبور شدهاند به مناطق حاشیهایتر مهاجرت کنند یا فضای زندگیشان را کوچکتر کنند. همچنین پدیدههایی مانند اجارهی مشارکتی یک واحد میان چند خانواده یا سکونت در خانههای قدیمی و غیرایمن، رو به افزایش است.
چرایی بحران؛ از سوداگری تا نبود مسکن اجتماعی و خلاء نظارت دولتی
حسین محمودی، کارشناس اقتصاد مسکن، در گفتگو با ما اظهار داشت: نبود سیاستگذاری جدی در حوزه اجاره، خلأ نظارت دولتی و نبود قراردادهای بلندمدت باعث شده بازار اجاره دچار بیثباتی مزمن شود. دولت باید با مشوقهایی مانند مالیات بر خانههای خالی، توسعه مسکن استیجاری و حمایت از مستاجران وارد عمل شود.
فرهاد بیضایی، کارشناس ارشد حوزه مسکن، ریشهی اصلی بحران را چنین تحلیل میکند و به خبرنگار ما میگوید: وقتی تقاضا بالا و عرضه کم باشد، بازار بهطور طبیعی دچار جهش قیمتی میشود. مشکل ما اینجاست که ساختوساز مسکن از تقاضای واقعی فاصله گرفته است. بهجای ساخت مسکن ارزانقیمت، تمرکز بر واحدهای لوکس و سرمایهای بوده.
فرشید ایلاتی نیز با نگاهی ساختاریتر به موضوع مینگرد و میگوید: عدم سیاستگذاری منسجم، نبود اجارهداری حرفهای، ضعف در مالیاتستانی از املاک خالی و عدم اجرای دقیق قانون کنترل بازار اجاره، دلایل عمده این نابسامانی است.
حسن سجادزاده، تحلیلگر حوزه مسکن به خبرنگار ما میگوید: اجرای طرحهای بلندمدت بدون تدابیر فوری برای حمایت از مستاجران، نمیتواند بحران فعلی را حل کند. باید بستههای حمایتی کوتاهمدت برای اقشار آسیبپذیر در نظر گرفت، مانند یارانهی اجاره، پرداخت کمکهزینه به خانوادههای کمدرآمد یا احداث فوری خانههای استیجاری با قیمت کنترلشده.
برنامه دولت در حوزه مسکن
هرچند دولت از طرحهایی مانند سامانه ملی املاک و مالیات بر خانههای خالی سخن گفته، اما اجرای این طرحها با چالشهای فراوانی همراه بوده است. به گفته فعالان حوزه مسکن، تا زمانی که ساخت و عرضه مسکن مقرونبهصرفه در دستور کار جدی قرار نگیرد، این بحران ادامهدار خواهد بود.
پیامدهای بحران مسکن در تهران
این وضعیت تنها یک مسئله اقتصادی نیست؛ تبعات اجتماعی گستردهای نیز در پی دارد. کاهش نرخ ازدواج، افزایش مهاجرت از شهرها، رشد نارضایتی اجتماعی، افت سلامت روانی مستاجران و پدیدههایی مانند اجارهنشینی چندخانوادگی یا بیخانمانی پنهان، از جمله پیامدهای جدی این بحران هستند.
بر اساس این گزارش؛ شهر تهران که روزگاری محل تجمع فرصتها و آرزوها بود، حالا برای بسیاری از ساکنانش به کابوسی گرانقیمت تبدیل شده است. تا زمانی که سیاستگذاران از پشت درهای بسته وارد میدان نشوند، فاصله میان خانهداران و خانهنشیان هر روز بیشتر خواهد شد علاوه بر آن افزایش بیرویه اجارهبها نهتنها معیشت مستاجران را تهدید میکند، بلکه زنگ خطر نابرابری اجتماعی را نیز به صدا درآورده است. اگر سیاستگذاران در برابر این بحران اقدام مؤثری نکنند، پیامدهای آن میتواند به شکافهای عمیقتری در بستر جامعه منجر شود.
انتهای خبر/خ