در بخشی از وصیت‌نامه «شهیدتاج‌الدین»آمده است: «می‌دانم که کوچکتر از آن هستم که برای شما پیامی داشته باشم، اما به حکم وظیفه چند کلامی نیز برای شما سخن دارم. برادر عزیزم! با اهمیت شمردن نماز، پیروی از بیانات رهبر کبیر انقلاب، ادامه دادن راه شهدا و عمل به وصایای آنان از جمله وصیت‌های من به شما می‌باشد. امید است که با انجام آن‌ها روح مرا شاد نمایید.»

به گزارش خبرنگار تهران پرس؛ بیشتر شب‌ها در پشت بام به تلاوت قرآن می‌پرداخت و برای اینکه همسایه‌هایشان اذیت نشوند چراغی را روشن نمی‌کرد و زیر نور فانوسی که داشتند این کار را انجام می‌داد. قاری قرآن در جلسات قرآن بود و در این مسیر در مسابقات سراسری یزد، قاری ممتاز شناخته شده بود.

محمود در سن ۱۳ سالگی به زبان انگلیسی تسلط عالی داشت و به راحتی مکالمه و تدریس می‌کرد. از این جهت وقتی در پادگان امام حسین(ع) هم بود به پاسداران آنجا زبان انگلیسی آموزش می‌داد.

یکی از همرزمانش که در گردان حمزه از لشکر۲۷محمد رسول‌الله(ص) بود، می‌گوید: پس از انجام عملیاتی در حال بازگشت به مقر بودیم و برف بسیاری در منطقه باریده بود. در همین حین کفش‌های محمود از پایش درمی‌آید. او برای اینکه در آن سرما و لحظه‌های خطرناک گردان را معطل خود نکند پا برهنه ادامه مسیر می‌دهد و به کسی چیزی نمی‌گوید. هنگامی که به مقر رسیدیم با تماشای پا‌های سرمازده او تعجب کردیم. پاهایش با اینکه روی برف راه رفته بود، اما تاول زده بود.

«شهید محمد تاج‌الدین» در جریان عملیات «والفجر ۸» (فتح فاو)، شیمیایی و بعد از ۲۵ روز بستری در بیمارستان بقیه‌الله (عج) در پنجم مرداد ۱۳۶۷ بر اثر عوارض گاز‌های شیمیایی به شهادت رسید.

فرازی از وصیت‌نامه «شهید محمود تاج‌الدین»

فرازی از وصیت‌نامه «شهید محمود تاج الدین» 

«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دینه و من علی دینه فانا دینه»

بارالها! تو خود می‌دانی که با دانش و آگاهی کامل قدم در این راه نهاده‌ام و میدانی که پانهادن در این راه همراه با تحمل مصائب و مشکلات فراوان می‌باشد. پس می‌خواهم که تحمل این سختی‌ها را وسیله‌ای برای بخشش گناهان واشتباهات من قراردهی.

خدای من! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبابی تو را مشاهده کنم. خدایا! بنده‌ای ناچیز و پستم. به من دیده عبرت‌بین ده تا ناچیزی خود را بنگرم. خدایا خوش دارم که گمنام و تنها باشم تا در کشمکش‌های پوچ مدفون نگردم. مولا جان! دردمندم و روحم از شدت درد می‌سوزد، قلبم می‌خروشد، احساسم شعله می‌کشد و بندبند وجودم از شدت درد ضجه می‌زند. دیگر آرزویی ندارم جز این که می‌خواهم با معبودم خلوت نمایم. خدایا! روحم را در جوار رحمت خود سکنی ده و در هنگام نبرد با دشمنانت دنیای فریبکار فریبنده را از ذهنم بفراموشان تا بتوانم با تکیه بر قدرت لایزالت قلب کثیف دشمنانت را نشانه گیرم.

شهید محمود تاج‌الدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/12//

و اما سخنی با خانواده عزیزم؛

پدر و مادرم!‌ای که ۱۷ سال تمام شب و روز، وقت و بی وقت، گاه و بیگاه از برای تربیت و شکوفایی فرزندتان سعی و کوشش نمودید، می‌دانم که غم از دست دادن فرزند بسیار مشکل می‌باشد، اما آن هنگام که مسئله حفظ اسلام و احیاء سنت پیامبر(ص) در میان باشد دیگر هیچ چیزی نباید مانع از انجام وظیفه شود و باید با دل و جان در راه تحقق آرمان‌های الهی حرکت نمود. عزیزان من آنروز که خداوند متعال به واسطه لطف و کرم خود این بنده گنهکار را به این جهان وارد نمود، در حقیقت امانتی در نزد شما قرار داد و بدانید که اکنون زمانی رسیده ست که باید این امانت را به صاحب اصلی‌اش یعنی خدا برگردانید.

آری خداوند متعال بندگان خویش را در هر مرحله‌ای مورد آزمایش قرار می‌دهد و بدانید که این نیز امتحانی است که برای شما در نظر گرفته شده است و ان‌شاءالله که از این بوته آزمایش با سرافرازی کامل خارج شوید. عزیزان من مبادا از شهادت فرزند خود ناراحت شوید و صبر و تحمل خود را از دست بدهید. بدانید که همواره منافقان و از خدا بی‌خبران در کمین اعمال شما قرار دارند و از کوچکترین حرکات شما بزرگترین سوء استفاده‌ها را می‌کند.

در شهادت فرزند خود هرگز و هرگز و هرگز گریه و زاری و ناراحتی به خود راه ندهید و هر گاه غم و غصه بر شما غلبه نمود و خواستید گریه کنید، فداکاری‌ها و رنج‌ها و مشکلات آقا امام حسین(ع) در واقعه جانسوز کربلا را مدنظر آورده و به یاد مظلومیت این امام عزیز و ظلم و ستم‌هایی که بر خاندان امامت وارد آمده گریه کنید و بدانید وقتی که امام حسین در واقعه جانسوز کربلا و در راه تحقق بخشیدن به آرمان‌های الهی از جان و مال و همه چیز خود گذشته و در انتها خود را نیز فدا نمود، دیگر حجت بر همه ما تمام است و جای هیچگونه تردید و درنگ نمی‌ماند که حفظ و نگهداری اسلام تنها و تنها با ریخته شدن خون پیروانش امکان‌پذیر می‌باشد.

پدرم و مادرم برخیزید و با قامتی استوار و به دور از هرگونه غم و اندوه و با روحیه‌ای خلل ناپذیر کفنم را بیاورید، کفنم را بیاورید که خون من از خون امام حسین و علی اصغرش رنگین‌تر نیست. کفنم را بیاورید که دیگر زمان مبارزه فرارسیده است.

عزیزان من! به تمامی ظالمان و بیدادگران تاریخ این ندا را برسانید که اگر خانه و کاشانه ما را به آتش بکشید و اگر با گلوله‌هایتان قلب ما را هدف گیرید و اگر کودکان ما را در آغوش مادرانشان به شهادت برسانید و اگر فرزندان ما را در مدارس قتل عام کنید و از خونشان در مملکت اسلامی جوی خون راه بیندازید، به خدا قسم که آرزوی شنیدن حتی کلمه‌ای که بوی ضعف و زبونی و فروختن دینمان را بدهد را به گور خواهید برد.

آری ملت ما ملتی است که در همان ابتدای راه با خدای خود عهد بسته است که تا آخرین نفر و تا آخرین قطره خون عزیزانش از پای ننشیند. ملت ما ملتی است که در جای جای این مرز و بوم درس شجاعت و مردانگی می‌آموزد. ملت ما ملتی است که سال‌های سال سنگینی و فشار چکمه‌های کثیف و ننگین استکبار را در قطعه قطعه پیکرش حس نموده است و حالا زمان، زمان مبارزه است، زمان بیداری این ملت. دیگر موسم جنگ و پیکار فرارسیده و نسیم دل‌انگیز آزادی وزیدن گرفته و قیام مردم این مملکت جلوه‌ای تازه به خود گرفته است.

شهید محمود تاج‌الدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/12//

مادر عزیزم! در هیچ شرایطی از حرکت در مسیر اسلام و ولایت فقیه غافل نباش و حجابت را به نحو احسن حفظ نما و از شهادت فرزندت کوچکترین ناراحتی به خود راه نده و ادامه دهنده راه شهدا وعمل کننده به احکام و موازین اسلامی باش.

پدر عزیزم! شما نیز با تمام وجود چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی در راه ترویج دین اسلام کوشش نما. حرکت در مسیر ولایت فقیه و پیروی از دستورات امام عزیزمان و عمل به وصایای شهدا نیز فراموش نشود.

«آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آن‌ها که ماندند باید کاری زینبی کنند»

خواهر عزیزم! با دقت در سخن زیبای اماممان وظیفه شما بعد از شهادتم به روشنی مشخص شده است. خواهرم حجابت را به نحو احسن حفظ نما و همانند زینب کبری(ع) بعد از شهادتم به ترویج و تبلیغ دین همت گمار و در انجام فرائض و احکام دینی مخصوصاً نماز کوچکترین سستی به خود راه مده.

برادر عزیزم! می‌دانم که کوچکتر از آن هستم که برای شما پیامی داشته باشم، اما به حکم وظیفه چند کلامی نیز برای شما سخن دارم. برادر عزیزم! با اهمیت شمردن نماز، پیروی از بیانات رهبر کبیر انقلاب، ادامه دادن راه شهدا و عمل به وصایای آنان از جمله وصیت‌های من به شما می‌باشد. امید است که با انجام آن‌ها روح مرا شاد نمایید.

 

و اما سخنی با بازماندگان در راه؛

اولین سخنم این است که عزیزان من بیاییم و قدر امام بزرگوارمان را بدانیم. بیاییم و نصایح این بزرگمرد تاریخ را به مرحله اجرا درآوریم. مبادا خدای نکرده روزی برسد که حسین زمانمان را تنها بگذاریم و کوفیانی دیگر به وجود آوریم.

برادران و خواهران من! بدانید که من با آگاهی کامل قدم در این راه نهادم چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین(ع) و از حسین(ع) تا شهدای کربلای ایران صدایم می‌زنند که تو را چیست؟ چرا سکوت اختیار کرده و نشسته‌ای؟ آخر ما مسلمانیم و در عصری زندگی می‌کنیم که ظلم و ستم بیداد می‌کند.

ما باید آنقدر خون بدهیم و آنقدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی موعود پیروز شود و در آخر هم از تمام کسانی که مرا می‌شناسند تقاضای حلالیت می‌نمایم. ما نیز شما را حلال کردیم.

دیگر عرضی ندارم. به امید پیروزی اسلام بر کفر.»

 

انتهای پیام/

کد خبر: ۴۳۶۷۵
۱۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۵
save
email
اشتراک گذاری :
ارسال نظر
captcha