به گزارش خبرنگار تهران پرس؛ خستگی نداشت. میگفت من حاضرم تو کوه با همه شما مسابقه بگذارم، هر کدام خسته شدید، بعدی ادامه بدهد… آنقدر بدن آمادهای داشت که در جبهه به عنوان بیسیمچی انتخاب شد.
«شهید امیر حاج امینی» بیسیمچی گردان انصار لشکر ۲۷محمد رسولالله (ص)؛ اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که اگر واقعاً کاری را برای خود خدا انجام دهی، خودش عزیزت میکند. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش اینطور معروف بشود.
بیسیمچی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)؛ در دهم اسفندماه سال ۱۳۶۵ در شلمچه آسمانی شد. در ادامه متن وصیت نامه این شهید والامقام از منظر شما میگذرد:
«سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.
بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد، برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیدم، و آن در این جمله خلاصه میشود: خدایا عاشقم کن..
از اینکه بنده بد و گناهکار خدایم سخت شرمندهام، و وقتی یاد گناهانم میافتم آرزوی مرگ میکنم، ولی باز چارهام نمیشود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر)
هیچ برگ برندهای ندارم که رو کنم، جز اینکه دلم را به دو چیز خوش کردهام: اول اینکه با این همه گناه، او دوباره مرا به سرزمین پاکی و اخلاص و صفا و محبت بازم گرداند، پس لابد دوستم دارد و سر به سرم میگذارد، هر چند که چشم دلم کور است و نمیبینم و احساسش نمیکنم، اگر چنین نبود پس چرا مرا به اینجا آورد؟
دوم اینکه قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدیهایم بسیار دلسوزم. لحظهای حاضر به رنجش کسی نمیشوم، حتی رنجشی بسیار کوچک و ناچیز، ولی در عوض برای خوشنودی دیگران حاضر به تحمل هر رنجی میشوم؛ بله! به این دو چیز دل خوش کردهام.
پس ای پروردگار من...
اگر دوستم داری که مرا به اینجا آوردهای پس مرا به آرزویم که... برسان!
و یا به این خاطر که نمیتوانم باعث رنجش کسی شوم، بیا و مرا مرنجان و خوشنودم کن و مرا با خودت...!
دنیا برای ضعیف نفسان یک گرداب هلاکت است، اگر لحظهای به خودمان واگذارده شویم، وای برما که دیگرنابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او در این گرداب هلاک نگردد!
ای حسین...ای مظلوم کربلا...،ای شفیع لبیک گویان.. ندای (هل من ناصرت) را من نیز لبیک گفتم. شفاعتم کن! و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم.
ای خدا... بسیار بد و ضعیفم، و در مقابل گناه یارای مقاومت نداریم، زیرا هنوز نشناختمت؛ و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیدهام، زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم، و نمیتوانم از خوشیها و آسایشهای محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم. سختی که پر از شیرینی و لذت است، ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمیگردد!
خالقا...
تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم بیا و عاشقم کن. اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمیشود و زیانی به تو نمیرسد.
همه آرزویم این است که ببینم زتو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
اگر چنین کنی دیگر هیچ نمیخواهم، چون همه چیز دارم. میدانم اگر چنین کنی از این بند رهایی یافته و دیگر به سویت پر...!
خدایا...
دل شکسته و مهربانم را مرنجان، تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم. من نیز دلی شکسته دارمای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دل، این درد دل، نمیدانم چه بگویم، این تجربه تلخ یا این وصیتنامه، این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را میخوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایقترین بندهها هم میتوانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند. البته در این امر شکی نیست، ولی بار دیگر به عینه دیدهاید که یک بنده گنهکار خدا به آرزویش رسیده است.
یارب ز کرم بر من درویش نگر / در من منگر در کرم خویش نگر
هر چند نیم لایق بخشایش تو / برحال من خسته دل ریش نگر
حالا که به عینه دیدید، شما را به خدا عاجزانه التماس و استدعا میکنم، بیائید و به خاکش بیفتید و زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید. و با او آشتی کنید، زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یکبار از ته دل صدایش کنید، دیگر مال خودتان نیستید و مال او میشوید و دیگر هر چه میکند او میکند و هر کجا میبرد، او میبرد. ولی در این راه آماده و حاضر به تقبل هرگونه رنج و سختی همانند مظلوم کربلا حسین (ع) و پیامدار او زینب (س) باشید. هر چند که سختی و رنجهای ما در مقایسه با آنها نمیتواند قطرهای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن مشقات و مصائب دارد، زیرا کلیدش و نشانش همین است و در عوض آن چیز که برای شما میماند...! و آن بسیار عظیم و شیرین است.
در راه طلب پای فلک آبله دارد / این وادی عشق است و دوصد مرحله دارد
درد و غم رنج است و بلا زاد ره عشق / هر مرحله صد گمشده این قافله دارد
صد مرحله را عشق به یک گام رود لیک / در هر قدم این ره چه کنم صد تله دارد
گر دست مرا جاذبه عشق نگیرد / فریاد نه جان زاد و نه دل راحله دارد
خدایا! شکرت، آنچنان شکری که تو لایق آنی.
خدایا! عاقبت به خیرمان بگردان.
خدایا! ما را به راه راست هدایت فرما.
خدایا! ما را آنی به خودمان وامگذار.
خدایا! گناهان ما را ببخش.
خدایا! آبروی ما را مریز.
خدایا! مریضهای اسلام را شفا عنایت فرما.
خدایا! اسلام و مسلمین را پیروز فرما.
شنبه ۶۵/۴/۷ ساعت ۵ بعدازظهر»
فرازی از وصیت نامه دیگر «شهید امیرحاج امینی»
«از شما خواهش میکنم و میخواهم که همیشه چند موضوع را مدنظر داشته باشید: هرگز دروغ نگویید، زود قضاوت نکنید، گذشت و ایثار داشته باشید. خوشرو و خوش برخورد باشید. صبور و مقاوم باشید و اینکه جبههها را پرنگه دارید.»
انتهای پیام/