به گزارش خبرنگار تهران پرس؛ «مصطفی مصطفی» نام موشکی بود که شهید دکتر مصطفی چمران و شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد با هم میساختند. رزمندهها اسم کوچک هر دوی این شهدا را روی موشک ابتکاریشان گذاشته بودند و به این ترتیب «مصطفی مصطفی» حاصل فکر چمران و تلاش مجد، بلای جان عراقیها شده بود. مصطفی چمران را خیلی از ما میشناسیم.
این دو نفر ازاوایل پیروزی انقلاب با هم آشنا بودند. شهید مجد در دفتر بررسی وضعیت منافقین و ضد انقلاب زیر نظر شهید چمران فعالیت میکرد. آنجا با هم دوست میشوند و بعد که جنگ شروع میشود، چمران به اهواز میرود و ستاد جنگهای نامنظم را تأسیس میکند. مجد هم که مهندس رشته کشاورزی بود، پشت سر او به اهواز میرود تا از چمران جدا نماند و از نبوغ و علم خودش در کنار چمران در پیشبرد جبههها استفاده کند.
اولین موشک پرتابی که ایده شهید چمران بود و کروکی کرده و کشیده بود وطول پرتاب ۳ متر هم بیشتر نداشت را شهید مجد ساخت و در سال ۵۹ در شش ماهه اول جنگ آزمایش کرد.
مصطفی ابراهیمی مجد سرانجام در شهریور ۱۳۶۰ به علت بروز مشکلاتی در آزمایش یکی از موشکها در منطقه دارخوئین به شهادت رسید و پیکرش در قطعه ۲۴ردیف ۹۵شماره ۲۴ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
وصیت نامه «شهید مهندس مصطفی ابراهیمی مجد» / دیدار با «امام زمان (عج)»
خدایا، تو را شکر میکنم که عشق حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را در دل من جای دادی و خدایا، تو را شکر میکنم که مرا به زیور ایمان آراستی و قبل از هر چیز لازم است از آنان که واسطه کسب معارف الهی من بوده اند، از خدا برای این بزرگواران طلب اجر و علو مقام کنم و اینان بودند که قلب مرا روشن ساختند تا توانستم کلام پاک و گوهر بار امام امت، خمینی بزرگ را با تمام وجود دریابم که چه بسا دیگران را در درک کلام او عاجز میدانم. خدایا، این بزرگوار را برای مردم شیعه نگهدار باش.
بگذارید بعد از مرگم بدانند که همان طور که اساتید بزرگ مان میگفتند نوکر محال است صاحبش را نبیند، من نیز صاحبم را، محبوبم را دیدار کردم، اما افسوس که تا این لحظه که این وصیت را مینویسم، دیدار مجدد او نصیبم نگشت. بدانید که امام زمان مان حیّ و حاضر است و او پشتیبان همه شیعیان میباشد. از یاد او غافل نگردید. دیگر در این مورد گریه مجالم نمیدهد بیشتر بنویسم و تا این زمان دیدار او را برای هیچ کس نگفتم، مبادا که ریا شود و فقط این را میگویم که از آن دیدار به بعد، چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام، تمام جگرم سوخته است و اکنون به جبهه میروم تا پیروزی اسلام را نزدیک سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و امیدوارم که آن حضرت و حکومتش را در زمان حیاتم ببینم (و ان حال بینی و بینه الموت) و خدایا، اگر مرگ، بین من و او حائل شد، مرا از قبر خارج ساز هنگامی که ظهور آن حضرت انجام گرفت در حالی که کفن بر تن دارم و...
باری برادران میروم برای پیروزی و اگر در این راه شهادت بال هایش را گشود و مرا همراه خود به پرواز در آورد، چه خوب و نیکوست... مادر، بر گردن تو حقی را میگذارم و آن این است که اگر من شهید شدم که خود را لایق شهادت نمیدانم بلکه باید بگویم، مرگ یا اجری به سراغ من آمد. مادر، چون تو روزی آرزو داشتی که من ازدواج کنم و امر خدایی را انجام دهم، ولی تاکنون این طور نشده، بعد از مرگم به جای آنکه گریه و زاری کنی کارت عروسی تهیه کن، در یک طرف اسم من، و در طرف دیگر نام شهادت را بنویسم، مانند دیگر کارتهای عروسی و کاملاً شبیه، آنها را با کلمات سرور و شادی زینت بده و برای آشنایان و دوستان بفرست و آنها را در جشن این موهبت الهی که نصیب من و تو شده، دعوت کن و با شیرینی و شربت از آنها پذیرایی کن.
مادر، اشک را بر چشم تو هیچ کس نباید ببیند، زیرا هر قطره اشک ما، چون دشمن اسلام را شادمان میکند، پس گریستن در این مورد امری است ناشایست. مادرم، از این که شیر پاکت را حلالم کردی، متشکرم و از این که چنین فرزندی داشتی، سرافراز باش و لباس سرور به تن کن.
شما برادران و خواهرانم، فرزندان تان را به عشق مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه آماده نگهدارید.
انتهای پیام/