به گزارش خبرنگار تهران پرس؛ در تابستان سال ۵۸ هجده ساله شده بود و به دنبال تشکیل حزب جمهوری اسلامی توسط بزرگانی همچون: آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله خامنه ای، آیت الله باهنر، با هدف پیوستن به یک تشکل سیاسی مذهبی وفادار به حضرت امام خمینی (ره)، به عضویت واحد دانش آموزی شعبه شمیرانات حزب درآمد وتا جایی که بضاعت مالی اش اجازه میداد، آثار مفید نویسندگان و اندیشمندان مذهبی و انقلابی کشور را خریداری و آنها را در سطح منطقه لواسانات، بین علاقمندان توزیع میکرد.
با همت و تلاشهای فرهنگی بی وقفه مهدی خندان، خیلی زود شماری از جوانان روستا هم با او دست همراهی دادند. حاصل این فعالیتها به ایجاد کتابخانهای نسبتاً مجهز، بسیج روستای صبور بزرگ منجر شد که تعداد فراوانی کتاب از آثار نویسندگان برجسته در زمینههای مختلف علمی، ادبی، مذهبی را در بر داشت.
وقتی مهدی خندان جهادی میشود..
از اواسط بهار سال ۵۹ مهدی وارد جهاد سازندگی لواسانات شد. تلاشهای بی وقفه او و دیگر جهادگران زحمتکش، منجر به آن شد که روستای صبور بزرگ از نعمت آب شرب لوله کشی برخوردار شود. سپس برای رفع کمبود آب در نارون یک دهنه چاه عمیق حفر کرد و توانستند حمام قدیمی روستا را هم بازسازی کنند.
فعالیتهای عمرانی مهدی در جهاد، بیانگر این موضوع بود که او همیشه به فکر کمک رسانی به محرومین روستایی است. در کنار این فعالیتهای فرهنگی و عمرانی، مهدی با تلاش مضاعف موفق شد در پایان سال تحصیلی (۵۸-۵۹) از هنرستان صنعتی دکتر ناصری، دیپلم خود را در رشته اتومکانیک بگیرد.
محافظ بیت امام خمینی(ره)
با آغاز جنگ تحمیلی، مهدی دوره آموزشی خود را در همان ماههای اول شروع جنگ در بسیج به اتمام رساند. او و دوستانش برای مبارزه با ضد انقلاب به کردستان رفتند. مهدی خندان به مدت شش ماه در جبهه غرب در سرپل ذهاب ماند و پس از آن به عضویت سپاه پاسداران در آمد. سپس او به مدت چهار ماه به عنوان محافظ بیت امام خمینی (ره) به خدمت مشغول شد.
در تاریخ ۵۹/۱۰/۱۵ که همه چیز برای اجرای عملیات نصر فراهم شده بود، مهدی به همراه چند تن از همرزمانش به عمق مواضع دشمن هجوم بردند و جنگ نابرابری را آغاز کردند. جنگ گوشت و پوست در برابر تانک و زره. در این مبارزه تعدادی از رزمندگان اسیر و تعدادی مظلومانه به شهادت رسیدند. اما مهدی به طرز معجزه آسایی از این معرکه جان سالم بدر برد.
پس از عملیات نصر و شهادت جمع کثیری از همرزمانش در کربلای خونین هویزه، روز بیست و چهارم اسفند سال ۵۹، وی و چند تن از همرزمانش به تهران حرکت کردند و برای طی مراحل پذیرش در سپاه منطقه ۱۰ کشوری و گذراندن دوره آموزشی ویژه سپاهیان پاسدار به پادگان امام حسین (ع) اعزام شدند.
مهدی خندان در خرداد سال ۶۰ برای آغاز خدمت رسمی اش در سپاه، خود را به پادگان ولیعصر (عج) سپاه منطقه ۱۰ تهران معرفی و به واحد عملیات سپاه ملحق شد. این واحد در آن ایام با تشکیل واحدهای ضد تروریستی ویژه موسوم به گشت سیار ثارالله و گشت سیار القارعه به مقابله با ترورهای ناجوانمردانه گروهک منافقین برخواست.
فرماندهی سپاه ریجاب و دالاهو
مهدی پس از گذشت ۲ ماه از حضور در سپاه با تلاش فراوان توانست رضایت مسئولین را جهت اعزام به جبهه غرب بگیرد. وی در شهریور سال۶۰، به همراه نیروهای گردان ۸ سپاه تهران رهسپار جبهه سرپل ذهاب شد و طی حکمی از جانب شهید محسن حاجی بابا فرمانده سپاه سرپل ذهاب، رسماً به عنوان فرمانده سپاه ریجاب و دالاهو منصوب شد.
ظرف کمتر از دو ماه، مهدی موفق شد از بین همان تفنگچیهای نادمی که به ایشان امان نامه داده بودند، واحد رزمی عشایری بسیار کارآمدی را تشکیل بدهد و با استفاده از آنها امنیت را به منطقه بازگرداند.
با آغاز عملیات مطلع الفجر در منطقه عملیاتی گیلان غرب، روز ۲۱ آذر سال ۶۰ در منطقه عملیاتی ریجاب غرب و ارتفاعات گاری، مهدی خندان نخستین نبردی را که از مرحله شناسایی و طرح ریزی تا پایان مراحل تصویب آن شخصاً عهده دار بود، آغاز کرد.
عملیات امیرالمؤمنین (ع) در منطقه محمودی شمال دشت ذهاب و غرب جوانرود شروع شد. سپاه ریجاب، به فرماندهی مهدی خندان و سپاه جوانرود به فرماندهی برادر طهماسبی، ضمن حرکتی هماهنگ، در مساحتی ۱۰۰ کیلومتری وارد عمل شدند.
ضدانقلاب برای سر خندان جایزه تعیین کرد
در طول خدمتش در جبهه، بهخاطر رشادت و لیاقتش به مدارج بالایی در مدیریت جنگ نایل میآید. او از بسیجی عادی رزمنده، به فرماندهی گردان و پس از آن به جانشینی تیپ ارتقا مییابد. خندان در جبهه غرب و در کردستان، چنان رشادت و شهامتی از خود بروز داد که لقب «شیر کوهستان» را دریافت کرد؛ بهطوریکه ضد انقلاب در کردستان برای سرش جایزه تعیین کرد.
همراهی با حاج احمد متوسلیان در لبنان
خندان در خرداد سال ۱۳۶۱ همراه «حاج احمد متوسلیان» و دیگر رزمندگان به لبنان اعزام شد و حدود چهار ماه در آنجا به فعالیت ضد صهیونیستی پرداخت.
در اواسط آذرسال ۱۳۶۱ حاج ابراهیم همت رسماً از مهدی خندان درخواست کرد تا به لشگر ۲۷ محمد رسول الله (ص) ملحق شود. سرانجام اوایل دی سال ۶۱ روز عزیمت مهدی خندان از خطه ریجاب فرا رسید.
فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷حضرت رسول (ص)
در تیرماه سال ۶۲ به دستور حاج همت جانشینی تیپ یکم عمار لشگر ۲۷ به مهدی محول شد.
شهید مهدی خندان، فرمانده تیپ عمار لشکر ۲۷حضرت رسول (ص) بود که در بیست و هشتم آذرماه سال ۶۲ در عملیات والفجر ۴ و در منطقه پنجوین در اثر اصابت تیربار به آرزوی دیرینه خویش نائل آمد و عاشقانه راهی دیار عشق شد و شهد شهادت نوشید.
رجزخوانی شیرکوهستان در بحبوبه تیرباران دشمن
محمدحسن محققی رزمنده گردان مالک اشتر، ماجرای شهادت شیر کوهستان؛ شهید مهدی خندان را اینگونه روایت میکند: «زمانی که دشمن با شلیک توپهای چهارلول از همه طرف ما را زیر آتش شدید گرفته بود و عملیات زمین گیر شده بود، مهدی خندان تصمیم گرفت تا به سمت آن موضع چهارلول برود و با پرتاب نارنجک، آن را منهدم کند. مهدی؛ تکبیرگویان و با ذکر" ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم" با رجزخوانی از جا بلند شد و میگفت: «منم؛ خندان، مهدی خندان، پسر امام قلی خان!» حدود ۲۰ متر بهطرف آن موضع چهارلول جلو رفت، که یک موضع تیربار دوشکای دیگر دشمن، متوجه حرکت او شد و او را هدف قرار گرفت.
اولین تیر به سر مهدی اصابت کرد و بهقدری شدید بود که مهدی را روی سیمهای خاردار پرتاب کرد. بعد از آن؛ تیرهای بعدی پیاپی به بدن او اصابت کردند. در آن شرایط سخت دستور عقب نشینی صادر شد و ما نتوانستیم پیکر غرق به خون مهدی را از روی سیم خاردار جدا کنیم و او در اوج شجاعت و آزادگی با قامتی ایستاده به فیض شهادت نایل آمد.
بعد از گذشت حدود ۱۰ سال پیکر پاک و مطهر شهید رجعت نمود و در گلزار شهدا لواسانات به خاک سپرده شد تا مزارش پرچمی باشد برای ایستادگی و شرافت مردم ایران و سکینهای باشد برای دل بی قرار مادر چشم انتظارش.
فرازهایی از وصیت نامه:
«قطره باشید در سیل خروشان و شفاف انقلاب اسلامی و نه ریزه سنگ سر درگم و خار و خس شناور
خمينی حجت و دست هدايت خداست، پس وای بر ما اگر اطاعتش نکنيم».
انتهای پیام/