علی شاه‌سنایی از شهدای مدافع حرم در وصیت نامه خود نوشته، شهادت لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال، رفتار و اخلاص؛ خود را اندازه آن کنیم.

به گزارش تهران پرس، علی سال ۱۳۶۳ در اصفهان محله جنیران متولد شد. وی از نیروهای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بود که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله‌ بنی هاشم عازم سوریه شد و ۳۰ آذر ۱۳۹۴ تنها پس از ۳۸ روز پس از رفتن به سوریه در منطقه خان طومان به شهادت رسید. علی نهمین شهید مدافع حرم خطه شهید پرور اصفهان است که در دفاع از حرم حضرت زینب (س) آسمانی شد.

در وصیت نامه این شهید مدافع حرم آمده است: پروردگارا من با تو عهد بستم که در دنیا به فرمان تو باشم، شهادت بر یگانگی و توحید تو می‌دهم که جز تو خدایی نیست تو یگانه و بی همتایی

تو یکتایی و شریکی نداری.گواهی می‌دهم که بهشت و جهنم حق است و موجود و اقرار می‌کنم که حساب و کتاب و میزان و صراط حق است.

خدایا تو را سپاس می گویم که این لیاقت را به من اعطا نمودی که پی به عظمت تو ببرم و حق را از باطل تشخیص دهم.

آن گاه خانه و زندگی را رها کنم و به سوی تو هجرت نمایم.و در صف رزمندگان و جهادگران راه تو حضور یابم و از مظلومان عالم دفاع کنم.

خدایا امید آن دارم که سرخی خونم سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از گناه موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سرافکنده نباشم.

در این راه کسی مرا مجبور نکرد که از پدر و مادر عزیزتر از جانم و همسر مهربان و یار و یاور و در سختی ها و اقوامم چشم بپوشم.بلکه تنها برای رضای خدا و پیروی از ولایت فقیه و دفاع از مظلوم و نابودکردن دشمنان اسلام و دست نشانده های شیطان بزرگ و اسرائیل و آل سعود به این راه آمدم.

ای مردم این جانها از آن خود ما نیست.آن را خداوند تبارک و تعالی به ما داده و روزی هم از همه می گیرد.پس اگر بدنها برای مرگ آفریده شده است چه بهتر که انسان در راه خدا کشته شود.

سفارش به برادران و خواهران دینی

ای برادران و خواهران دینی به شما سفارش می‌کنم نماز را اول وقت و تا آن جایی که امکان دارد با جماعت بخوانید و سفارش می‌کنم به پیروی از ولایت فقیه و گوش دادن و عمل بی قید و شرط به فرمایشات ایشان و احترام به پدر و مادر که خیلی گردن ما حق دارند. خواندن زیارت عاشورا. من خود هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم، نتیجه آن را در زندگی دیدم.از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و دل مناجات مخصوصا در مجالس روضه امام حسین (ع) عنایت کند.

صحبت شهید با پدر و مادر

پدر و مادر عزیزم من می دانم شما با چه زحمتی مرا بزرگ کردید من هرچه دارم به خاطر روزی حلالی است که شما سر سفره آوردید و من تلاش کردم که شما را از خود راضی کنم اما نتوانستم و از شما می خواهم مرا حلال کنید و در نبود من صبر کنید، صبور باشید مانند امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) و به خود افتخار کنید که چنین فرزندی تقدیم انقلاب کردید من هم قول می دهم که اگر اختیار داشته باشم شما را شفاعت کنم. اگر خواستید در مراسم من گریه کنید برای جوان امام حسین (ع) و شهدای دشت کربلا گریه کنید و بعد از من هوای همسر و فرزندم زهرا کوچولو را داشته باشید.

سخن علی با همسرش

همسر مهربانم شما هم مراحلال کنید در این چند سالی که با هم بودیم از شما جز احترام و بزرگی و پاک دامنی ندیدم و از شما تشکر میکنم که یار و یاور من در همه سختی ها و رسیدن به خدا بودی و از پدر و مادرت تشکر میکنم که چنین دختری تربیت کردند و از شما میخواهم زهرا کوچولو نور چشم من را مانند خودت تربیت کنی و مسائل دینی را به او آموزش دهی و هوای پدر و مادرم راهم داشته باشی و در نبود من صبور باشی و خواهش میکنم که در مراسمم خود را کنترل کنی و الگو باشی من هم شما را فراموش نخواهم کرد ای مهربانترین همسر دنیا.خیلی دوستت دارم و شمارا به خدای بزرگ می سپارم و امیدوارم که حضرت زهرا(س) شمارا شفاعت کند.

سخن شهید با همکاران

ای همکاران و پاسداران سبزپوش به خود افتخار کنید که در این نهاد مقدس مشغول به خدمت و در صف رزمندگان و جهادگران هستید، دعا کنید که همگی عاقبت بخیر شویم و از شما می‌خواهم این حقیر را حلال کنید مخصوصا بچه های بامرام گروهان تخریب و ۲۰روز از مرخصی های استحقاقی من به خاطر کم کاری‌ها و کارهای شخصی که در وقت اداری انجام داده ام کم کنید.

اگر شهادت قسمتم شد مرا در گلستان شهدا دفن کنید.

شهادت لباس تک سایز است

صحبت علی با برادر و خواهر خود

خواهر و برادران خوبم شما هم مرا حلال و سعی کنید در همه شرایط باعث سربلندی پدر و مادر باشید، جای خالی مرا در خانه برای آنها پرکنید و در خانه با صدای بلند اذان بگویید و قرآن بخوانید. احترام به پدر و مادر را فراموش نکنید که بهشت زیر پای مادران است و در مراسم من آبروداری کنید و به هر کس در مراسم من شرکت کرد احترام بگذارید.

سخنی با بچه‌های هیات آل یاسین

رفقا، بچه محل‌ها و بچه های هیئت آل یاسین قدر این جلسه ها را بدانید و سعی کنید در آنها شرکت کنید به شما وصیت می‌کنم در مورد دیگران قضاوت نکنید ما همه در حال امتحان هستیم امیدوارم که موفق باشید و این بنده حقیر را هم حلال کنید.

ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم

جز پسر فاطمه ارباب نداریم.

شهادت ۳۸ روز پس از اعزام به سوریه/ زهرا هشت ماهه بود که پدرش آسمانی شد

فاطمه باقری همسر شهید شاه سنایی می گوید: وقتی برای رفتنش به سوریه رضایت دادم گفت تو باید مادرم را هم راضی کنی اگر تو بگویی او راضی می شود من با مادرش صحبت کردم ایشان هم راضی شد، کارهای رفتنش ظرف ۲ روز فراهم شد. قرار بود شخص دیگری به سوریه برود، ولی قسمت علی آقا شد و ۳۸ روز پس از رفتن به شهادت رسید.

وی افزود: ۲۳ آبان ۱۳۹۴ روز سختی بود اصلاً نمی توانستم جلوی گریه هایم را بگیرم از ۲، سه روز قبل گریه می کردم وقتی دید من خیلی ناراحتم گفت، بیا استخاره بزنیم قرآن را باز کرد اما آیه ای که آمد را به من نگفت و قرآن را بست گفت یکبار دیگر هم استخاره می زنم دوباره قرآن را باز کرد و گفت ببین خوب آمد. می گفت کاش موقع رفتن، زهرا خواب باشد البته دخترم آن موقع خیلی متوجه نمی شد اتفاقا خواب هم بود.

باقری خاطرنشان کرد: مدتی که علی سوریه بود خیلی فکرم درگیر بود پیش خودم حس می کردم که می روم و می نشینم سر مزارش. دو شب قبل از راهی شدن، به من گفت بیا می خواهم کمی با تو درددل کنم ظرفیت حرف زدن از شهادت را نداشتم اسم شهادت که می آمد، گریه‌ام می گرفت و علی آقا هم دیگر ادامه نمی داد. بعد از شهادت با خودم گفتم کاش آن روز اجازه داده بودم حرف‌هایش را زده بود.

همسر شهید شاه سنایی می‌گوید: در سوریه یک موتور زیر پای علی بود و مرتب صبح و شب زنگ می زد، یکی، ۲ بار هم تماس گرفت و گفت ممکن است سه، چهار روزی نتواند خبری از خودش به ما بدهد.از زهرا می پرسید. می گفت چیزی کم و کسر ندارید. هربار زنگ می‌زد اولین چیزی که می‌پرسیدم این بود که کی می آیی؟! می گفت اجر صبرت را از بین نبر، تحمل کن.

باقری افزود: ۳۸ روز از رفتنش می‌گذشت که به آرزویش رسید. اول به من گفتند که یک پای علی آقا قطع شده و قرار است عملی روی پایش انجام بگیرد که خیلی سخت و حساس است. وقتی به خانه پدرش رفتم از فضای حاکم متوجه شدم، علی شهید شده، ۳۰ آذر به شهادت رسیده بود ولی ما ۲ روز بعد از شهادتش با خبر شدیم. باورم نمی‌شد، همه‌اش می‌گفتم دروغ است. علی آقا به من قول داده که برمی گردد، اما هرچه زمان می‌گذشت مطمئن می‌شدم که دیگر برگشتی در کار نیست. پلاک،انگشتر و کاغذ نوشته هایش را برایم آوردند آنها را همانطور نگه داشته‌ام حتی لباس هایش را هم نشستم تا عطر تنش بماند برای زهرا وقتی سراغ پدرش را گرفت.

نحوه شهادت علی

همسر شهید شاه سنایی در خصوص نحوه به شهادت رسیدن همسرش گفت: علی از ۲ ناحیه سفید ران و پهلو مورد اصابت تیر تک تیرانداز قرار گرفت و دچار خونریزی شدید شده بود وقتی همرزمانش به عقب انتقالش می‌دادند، زنده بوده اما چون خیلی خون از دست داده بود، به شهادت رسید. البته قبل از انتقال هم در بیسیم اعلام کرده بود که حالش خوب نیست و از بچه ها خواسته بود که برای انتقالش پیش روی نکنند دوستانش می گفتند، انتقال علی آقا به عقب سخت بود. ظاهراً خیلی نزدیک نیروهای داعش بوده همرزمانش با زیاد کردن انفجار توانسته بودند او را به عقب بیاورند.

وی افزود: روزی که می خواست به سوریه برود، گفتم علی آقا وصیتنامه نوشتی گفت نه ننوشتم. بعد از شهادتش یکی از همکارانش وصیتنامه اش را آورد. قبل از اعزام زمانی که در پادگان بوده وصیتنامه را نوشته و داخل کمد گذاشته و به همکارش گفته بود اگر من شهید شدم این را به همسرم برسان.

باقری می گوید: حاصل ازدواج ما یک دختر به نام زهرا است دخترمان هشت ماهه بود که پدرش به سوریه رفت خیلی زهرا را دوست داشت نمی‌دانم آنجا چه دیده بود که دل کند و رفت اوایل که علی آقا سوریه بود خیلی تلاش کردم زهرا، بابا گفتن را یاد بگیرد بعضی وقت ها هم می گفت بابا، اما علی که زنگ می زد نمی گفت.خیلی سفارش به تربیت زهرا کرده بود و گفته بود من بابت زهرا خیالم خیلی راحت است زهرا را مثل خودت تربیت کن.

کد خبر: ۴۰۹۱۴
۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۴:۱۱
save
email
اشتراک گذاری :
ارسال نظر
captcha