برادر شهیدان جنگروی در گفتگو یا تهران پرس:
برادر شهیدان جنگروی گفت: ایشان زمانیکه در تهران و پشت جبهه بودند تمام وقتش را صرف خانواده شهدا و ایثارگران می‌کرد.

برادر شهیدان جنگروی در گفتگو با خبرنگار تهران پرس گفت: هفته دفاع مقدس و یاد و خاطره شهدای گرانقدر و عظیم‌الشأن که در این هشت ساله از کیان و ناموس و دین این مملکت دفاع کردند را گرامی می‌دارم. شهدا نکات اخلاقی و عرفانی و معرفتی بسیاری دارند که امروزه به عنوان بزرگترین معلمین در زندگی روزمره ما به حساب می‌آیند.

وی ادامه داد: برادرم حاج جعفر شخصیتی خودساخته‌ داشت و قبل از شروع انقلاب ایشان در زمینه ورزشی فعالیت‌های بسیار زیادی داشت علی‌الخصوص در کشتی مقامات قهرمانی بسیاری را در تهران به‌دست اورد. ایشان در باشگاه ابومسلم قبل از انقلاب با شهید ابراهیم هادی آشنا می‌شوند و آنجا با هم ورزش می‌کردند، آقای شیرگیر مربی این بزرگواران بود او همیشه بیان می‌کرد: من قبل از انقلاب دو تا شاگرد داشتم که بی‌نظیر بودند که اینها هیچگاه بدون وضو روی تشک نمی‌آمدند که یکی شهید ابراهیم هادی و دیگری حاج جعفر جنگروی بود.

برادر شهیدان جنگروی افزود: اینها قبل از انقلاب مبارزات خود را شروع کردند در مسجد امام جعفر صادق(ع) که آن زمان امام جماعتش آقای علم‌الهدی (امام جمعه مشهد هستند) بود که به عنوان یک شخصیت انقلابی و پرکار در آن منطقه در کنار این بچه‌ها فعالیت می‌کرد.

وی با تاکید بر اینکه خصوصیات و زندگینامه شهدا برای جوانان امروز ما بسیار درس آموز است، گفت: فعالیت قبل از انقلاب ایشان در محله شهباز جنوبی در مسجد امام جعفر صادق(ع) در خیابان حافظ بود و بعد از شکل‌گیری انقلاب ایشان وارد سپاه شدند و فرمانده طرح عملیات سپاه تهران بودند و به عنوان اولین فرمانده سپاه خرمشهر در مقابل گروه‌های خلق عرب که در ابتدای انقلاب در کردستان تشکیل و در خوزستان حضور داشت، ایشان با دوستانشان ماموریت پیدا کردند که در آنجا حضور یابند بنابراین در کنار شهید جهان‌آرا، شهید عبدالرضا موسوی برای سرکوب کردن و ختم بخیر کردن قائله خلق عرب نقش بسزایی ایفا کردند و آرامش را به خرمشهر برگرداندند بعد از آن حاج جعفر در کردستان در جریان کومله و دموکرات و گروهک‌هایی که در آنجا فعالیت می‌کردند ورود پیدا کردند و در آنجا اسیر شدند و در این مدت چند ماهی که اسیر این گروهک‌ها بود شکنجه‌ها و صدمات بسیاری به ایشان وارد شد.

برادر شهیدان جنگروی ادامه داد: بعد مدتی ایشان به طرق متفاوتی از آنجا رهایی پیدا کردند و مدتی وضعیت جسمانی جالبی نداشتند و در صدد درمانش بودیم، حاج جعفر آنجا از ناحیه سر، چشم، فک و صورت بالای ۷۰ درصد جراحت دیده بود.

وی ادامه داد: در عملیات رمضان، علی‌آقا به شدت مجروح می‌شوند و در نهایت ایشان شهید می‌شوند، برادر دیگرم حدود ۱۰ تا ۱۵ روز بعد از ایشان مجروح می‌شود که شدت جراحات انقدر بالا بوده که ایشان را به عنوان شهید به مشهد منتقل می‌کنند، حاج جعفر داخل هواپیما نفس می‌کشید و به نظر زنده می‌آمد بنابراین به بیمارستان منتقلش می‌کنند. شهید ابراهیم هادی را هم از مشهد به تهران منتقل می‌کنند و در تهران در بیمارستان فارس وضعیت جسمیش بهتر می‌شود.

این برادر شهید یاداور شد: حاج جعفر احترام خاصی به پدرو مادر می‌گذاشتند و در فعالیت‌های خانه خیلی کمک می‌کردند و با آن وضعیت نامناسب جسمانی که براثر اسارت و شکنجه داشت کار‌های خود را خودش انجام می‌داد و نمی‌گذاشت همسرش انجام بدهد.

برادر شهیدان جنگروی افزود: ایشان زمانیکه در تهران و پشت جبهه بودند تمام وقتش علاوه بر خانواده خود، برای خانواده شهدا و ایثارگران بود و به خانواده ـن‌ها سرکشی می‌کرد و اگر مشکلاتی داشتند تاحد توانش حل می‌کرد لذا همیشه می‌گفت به خانواده شهدا بایستی توجه و رسیدگی شود.

وی عنوان کرد: حاج جعفر جاذبه خیلی بالایی داشت و با پهلوانان خوبی ارتباط داشت، زیرا معتقد بود جوهره مردانگی و غیرت در وجود آنان است که بعد انقلاب پرورش پیدا کرد مانند شهید ضرغام، شهید قدیر خسروانی، شهید اقشار.

برادر شهیدان جنگروی  گفت: علی‌آقا قبل از انقلاب در دارالفنون دیپلم ریاضی گرفتند و در شروع انقلاب که بحث شورای انقلاب و فرهنگی شد که در پی آن دانشگاه‌ها نیز تعطیل شدند، ایشان نمیتوانستند وارد دانشگاه شوند بنابراین ایشان به دروس حوزوی رجوع می‌کنند در همین راستا ایشان شاگرد آقای علم‌الهدی بودند و از محفل درس آیت‌الله علم‌الهدی استفاده می‌کردند، برادرم قدرت بیان و استدلال بالایی داشت بعد مدتی وارد سپاه شدند که در همین حین روزی تصمیم می‌گیرد به جبهه برود و با تمام مخالفتی که از اطرافیان دید به جبهه رفت و در عملیات بیت‌المقدس مجروح می‌شوند بعد بهبودی مادرم ایشان را با اینکه وضعیت جسمانی خوبی نداشتند بدرقه می‌کند تا به جبهه بازگرددف مادرم هنگام بدرقه مخالفت خود را به علی نشان می‌دهد، اما علی آقا به مادر می‌گوید: شما باید خمس بچه‌هایت را بدهی که یکیش منم؛ بنابراین ایشان وارد تیپ المهدی شد و مسئولیت معاونت روابط عمومی تیپ المهدی را برعهده داشت اما علاقه‌اش، انجام کار‌های عملیاتی بود بنابراین به فاصله ۱۰ تا ۱۵ روز در عملیات رمضان به شهادت می‌رسد.

وی  گفت: این محبت الهی نصیب خانواده ما شد و حضرت آقا برای دیدن ما در دوره‌ای که کرونا بود در روز ۲۲ بهمن به خانه ما تشریف آوردند و قدم به دیده ما گذاشتند و نیم ساعتی را میهمان ما بودند و ما در این زمان کوتاه از صحبت و وجود نورانی ایشان استفاده کردیم و این منزل ما هم تا به امروز وقف مسیر خدمت به شهدا و روضه‌های امام شهدا است.

سیدمحسن طباطبایی؛ باشگاه خبرنگاران تهران پرس

انتهای پیام/خ

کد خبر: ۶۶۹۰۳
۰۷ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۹
save
email
اشتراک گذاری :
ارسال نظر
captcha