به گزارش خبرنگار اجتماعی تهران پرس؛ همه ما هر روز در معابر و خیابانهای شهر تهران شاهد حضور کودکانی با ظاهری ژولیده و غبارآلود به دستفروشی و تکدیگری مشغولند، هستیم.
آموزش کودکانکار و بهکارگیری آنان با هدف حمل و توزیع موادمخدر و سایر موارد غیرقانونی، آموزش و بهکارگیری کودکان برای تکدیگری، آموزش و بهکارگیری کودکان برای انواع سرقت، جیببری، کیفزنی، کیفقاپی، خفتگیری، کودکربایی، بهرهکشی و سوءاستفاده جنسی، فروختن کودکان با هدف تجارت اعضای بدن، آموزش و بهکارگیری در اماکن فساد، فروختن و یا اجاره کودکان به منازل، بهکارگیری در مشاغل خدمات پست دستفروشی و معرکهگیری ازجمله این سوءاستفادههایی است که آثار مخربی برای سلامت جسمی و بهداشت روانی کودکان خیابانی برجا میگذارد.
هرروز شاهد افزایش جمعیت کودکان کار هستیم و برای اصلاح آنان مستلزم بازنگری در راهکارها است بنابراین باید تلاش شود تا شناختی بهتراز وضع این کودکان حاصل شود.
دولت میتواند نقش حمایتی خود را با برنامهریزی صحیح در ساماندهی و حمایت از کودکان نیازمند ایفا کند نقشی که باعث تشویق مردم میشود و تمام آنان در کار نیک پیشقدم شوند.
چه خبر از هرندی، شوش و دروازهغار؟
میادین هرندی، شوش و دروازهغار مهد معتادان و سارقان کم سن و سال است که راه رفتن میان آنان دل و جرات می خواهد، از لوازم سرقتی منزل گرفته تا انواع موادمخدر و حتی نوزاد که انگاری در یک شهر دیگری راه میروی.
با یک حساب سرانگشتی می توان فهمید که آنان رغبتی به اصلاح ندارند، آنان وضع موجود را پذیرفتند و قبول کردند، به هیچ عنوان پشیمان نیستند، تنها چیزی که برایشان مهم است جیبشان پرمواد باشد، دنیایشان فرق میکند به حدی که با زمین سه پله فاصله دارند.
خوب می خندند، خوب از دیوار بالا میروند و خوب میخوابند، همیشه در جیبشان سلاح سرد است. اعتیاد خود را در جمع منکر می شوند. از انسانهای سالم فراری هستند. از نصیحت بدشان می آید اما اگر نئشگیشان بپرد خطرناک میشوند.
جمعیت نصف محلههای قرمز را کودکانکار تشکیل میدهند که با مواد مخدرآشناییت دارند، هم مصرف میکنند و هم میفروشند، بیگانه نیستند و احساس غریبی نمیکنند، آینده را به تا زمانی که زنده هستند میدانند.
به نظرم برای پیشگیری از این هنجارها نیازمند توجه بهزیستی، شهرداری و دیگر نهادهای خدمتی هستیم، باید بدانیم که آنان هم فرزندان این کشورند، ترد آنان به منزله دور ماندن از انسانیت است.
انتهای خبر/ع