گروه فرهنگ تهران پرس؛ بهمنظور بررسی اهمیت محلهمحوری در شرایط کنونی و زمینههای تحقق محله اسلامی در کشور به سراغ مهدی ناظمی اردکانی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) و مسئول کمیته علمی همایش محله اسلامی رفتهایم. ناظمی اردکانی در این گپ و گفت یک ساعته از شاخصهای محله اسلامی گفت و به علل فاصله گرفتن محلات از هویت و نمادهای فرهنگ اسلامی ایرانی پرداخت.
بخش اول گفتگوی ما با ناظمی اردکانی در ادامه از منظر شما میگذرد؛
اگر ممکن است برای ورود به بحث؛ تعریفی از محله داشته باشید.
محله مجموعهای از خانوادهها است که در تعامل با یکدیگر، دارای علایق و سلایق مشترک میشوند؛ بنابراین ویژگی اصلی محلهها این است که مرزهای فرهنگی دارند. محلهها ماهیت ذاتی و فطری دارند و اعتباری نیستند یعنی نمیشود من محلهای را از قبل ترسیم و تعیین کنم و به آن عنوان محله بدهم. محله یک مجموعه و یا سامانه و منظومه اجتماعی است.
انسانها و خانوادهها نیازهایی دارند و خانوادهها در تعامل با هم میتوانند نیازهای خود را مرتفع کنند، این است که محله موضوعیت پیدا میکند. قاعدتا با این تعریف تعداد خانوادههایی که به این ترتیب در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند، از نظر کمیت محدودیت دارند. یعنی نمیشود تعداد زیادی خانواده را در یک محله در نظر گرفت چراکه نمیتوانند در تعامل با هم به صورت مستمر قرار بگیرند. بنابراین محلهها نظیر محلههای اعتبار شده توسط شهرداریها، نمیتواند جمعیتهای بسیار زیادی را در برگیرد. بلکه جمعیتی ۵ تا ۶ هزار نفر در خانوادههایی که هستند میتوانند در تعامل با هم محله را بسازند؛ بنابراین هر شهری بر اساس تعاملات اجتماعی بین خانوادهها از تعدادی محله تشکیل میشود.
هر محلهای نیز به اقتضای افرادی که در آن ساکن هستند و در تعامل خانوادهها با یکدیگر هویت پیدا میکند.
وقتی صفت پسوند اسلامی به محله میدهیم، این محله دارای چه شاخصههایی میشود؟
هر محلهای با عقاید و باور و ایمان افرادی که در آن محله هستند تعریف میشوند. خانوادههای محله اسلامی؛ خانوادههای مسلمان هستند که در تعامل با یکدیگر یک هویت نسبتا مشترکی با هم پیدا میکنند؛ بنابراین وجه اشتراک مردم یک محله اسلامی اعتقادات و التزامشان به اسلام است که در تعاملات اجتماعی، اسلام و آموزهها و ارزشهای اسلامی و عقاید اسلامی را مدنظر قرار میدهند.
در محله اسلامی یک نماد و نهاد مشخص و اصیلی به نام مسجد وجود دارد. چون تعاملات افرادی که در محله اسلامی هستند، قرار است بر اساس فرهنگ و ارزشهای اسلامی رقم بخورد و این مسجد است که محور تعاملات اجتماعی خانوادههایی میشود که در این محله با یکدیگر زندگی میکنند و بسیاری از نیازهای خود را به واسطه این تعاملات برطرف میکنند. بنابراین شاخصه اصلی محله اسلامی، مسجدمحور بودن آن است.
در ابتدای انقلاب، محلهها با محوریت مسجد و حضور مردم اداره میشد یعنی شاهد نقشآفرینی مستقیم مردم با محوریت مسجد بودیم، چه شد که از این فضا فاصله گرفتیم؟
ضروررت و اقتضائات موجب شده است که این ویژگی اسلامی محلات (محور بودن مسجد) در مقاطعی از زمان ظهور و بروز زیادی پیدا کند.
در اوایل انقلاب اسلامی برای مردم مومن و معتقد ایران بدیهی و مسجل بود که برای مقابله با نظام سلطه و شاهنشاهی، باید از سنگر مسجد این مبارزه را ادامه دهند؛ بنابراین مساجد قوت بیشتری پیدا کرد و مردم مومن و معتقد کشورمان در محلات مختلف بر حول و محور مسجد منسجم و متحد شدند و پیروزی انقلاب اسلامی رقم خورد. این نظر و یا ادعا قابل اثبات است که پیروزی انقلاب اسلامی از مساجد رقم خوردهاست.
مساجد پایگاههای دین اسلام هستند و خواهند بود. حضرت امام(ره) انقلاب اسلامی را بر پایه مبانی و عقاید اسلامی رقم زدند. بدیهی بود مساجد به عنوان پایگاه اسلامی و مسلمانان نقش برجستهای داشته باشد. همینطور در دوره دفاع مقدس، که این نقش برجسته بود.
البته زمینههای نقشآفرینی مومنین و همینطور نقشآفرینی مساجد باید به طور کامل فراهم شود. ما در مسیر انقلاب اسلامی باید الگوی توسعه و پیشرفتی متناسب با نقشآفرینی مردم مسلمان و انقلاب را فراهم کنیم، متاسفانه امروزه الگوی توسعه غربی غالب بوده که در آن الگو، مسجد جایگاهی ندارد و نقش مردم انقلابی و مسلمان و مومن به ارزشهای انقلابی و اسلامی جایی ندارد؛ بنابراین در مقاطعی میبینیم که مومنین محلات و جوانان انقلابی و مساجد ما آنگونه که باید نقشآفرینی کنند، نقشی ندارند و به حاشیه رانده میشوند و در عوض جریانهای لیبرال و سکولار در جامعه قوت و قدرت بیشتری پیدا میکنند و در نتیجه مساجد به عنوان سنگرهای قدرت انقلاب مورد توجه جدی قرار نمیگیرد.
پس شما دستگاههای دولتی و حکومتی را در کمرنگ شدن نقش مساجد دخیل میدانید؟
بله. مجموعه دستگاههایی که در قالب الگوی توسعه غربی که مبانی فکری و ارزشی آن با مبانی فکری و ارزشی اسلام سازگاری ندارد؛ لیبرال سرمایهداری نظرات خود را از طریق دانشگاهها و برنامهریزیهای توسعه اعمال میکند و در نتیجه آن شاهد شهرهایی هستیم که با الگوی توسعه اسلامی سرسازگاری ندارند؛ شهرهایی با جمعیت فشرده و زیاد که موجبات مهاجرت بخش زیادی از جمعیت تولیدکننده کشور از بخش کشاورزی را به حاشیه خود فرا میخواند؛ بنابراین اینگونه شهرها و محلهها نیز از هویت و ماهیت اسلامی و سازنده تعاملات اجتماعی گسترده و وسیع بین مردم فاصله میگیرند و اگر امروز دچار چنین وضعیتی هستیم به خاطر سلطه فکری غربی بر نظام اجتماعی مان بوده که در بسیاری از مواقع این سلطه را پذیرفتیم و اگر هم مقابله کردیم نتوانستیم مقابله جدی و اساسی داشته باشیم.
با توجه به شرایط موجود چه راههایی را باید طی کرد تا دوباره به نقشآفرینی مجدد مردم و مسجد در محلات دست یابیم؟
باید بدانیم که راه پیشرو طولانی است و این نیست که در کوتاه مدت بتوانیم خسرانهای مسیرهای طی شده را جبران کنیم.
در قدم اول باید بسترها و زمینههای اعمال و تحقق فرهنگ و ارزشهای اسلامی را در نظام اجتماعی فراهم کنیم. وقتی میخواهیم این نظامات اجتماعی درستی را برقرار کنیم باید الگویی برای نظام اجتماعی مان و استقرار انسانها در کنار یکدیگر در واحد خانواده و خانوادهها در کنار یکدیگر را منظور نظر قرار دهیم.
خانواده و خانه دو مفهومی است که باید متناسب با ارزشهای اسلامی در ذهنها شکل گیرند؛ خانواده نهاد فرهنگ ساز و اجتماعی است که در عین حال ابعاد اقتصادی و سیاسی دارد. اما بعد فرهنگی نهاد خانواده را باید غالب گرفته و آن را یک واحد اقتصادی نبینیم.
سرمایهداری، نهاد خانواده را یک واحد اقتصادی میبینند که باید به دنبال تولید و مصرف بیشتر باشد. اعضای خانواده بایستی به گونهای آموزش دیده و تربیت شوند و زندگی کنند که در چرخه تولید ثروت و سرمایه کارایی داشته باشند؛ لذا در اولین قدم باید تلاش کنیم تا مفهوم نهاد خانواده به یک مفهوم اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود و واحدی تلقی شود که کارکرد اصلیاش این باشد که فرهنگ اسلامی را در خانواده نهادینه کند.
وظیفه پدر و مادر نیز مکمل یکدیگر و برای تولید نسلی است که این نسل با فرهنگ و ارزشهای اسلامی آموزش پیدا کنند و تربیت بشوند یعنی بیش از این که خانواده نقش اقتصادی پیدا کند باید نقش آموزشی و تربیتی و فرهنگی پیدا کند به همین مناسبت است که مادر در خانواده ماموریت و مسئولیت ساختن نسلی را بر عهده دارد که میخواهد آینده را بسازد. پس اگر با این مفهوم همراه باشیم، آن وقت میشود محله اسلامی را شکل داد.
باید راه خود را از این راهی که امروز فرهنگهای دیگر جلوی پای ما گذاشتند جدا کنیم و راه و مسیر را تغییر دهیم؛ و بدانیم اگر میخواهیم در آینده تمدن نوینی را درست کنیم، ساخت تمدن نوین یک شرط لازم و قطعی دارد و آن نهاد خانواده است که آجر و سنگ بنای ساخت جامعه اسلامی است که باید مستحکم باشد.
مسیر بعدی در این است که خانوادهها با هم و در کنار همدیگر بتوانند وظیفه و مسئولیتشان را انجام دهند. در فرهنگ ایرانی و اسلامی این سابقه را داریم که خانوادهها به دلیل رابطه نسبی در کنار همدیگر قرار گرفته و آسایش و آرامش همدیگر را تامین کردهاند.
در محلات اصیلی در شهرهای کشورمان چه بسا بخش زیادی از یک فامیل در کنار یکدیگر و در یک محله زندگی میکنند و اتفاقا ارتباطات سببی نیز به واسطه زیست محلی شان فراهم میشود؛ بنابراین خانوادهها به این واسطه میتوانند ماموریتی را که بر عهده شان است، به خوبی انجام دهند. با این حساب محله را هم یک نهاد میبینیم که این نهاد اعضایی دارد به نام خانوادهها که این خانوادهها در تعامل با همدیگر، هم نیازهای مادی و هم نیازهای معنوی خود را تامین میکنند.
بنابراین چینش مسکنها در کنار یکدیگر یک موضوع جدی و مهمی است و باید در چینش خانهها دقت لازم صورت گیرد تا مسکن بهعنوان یک واحد اقتصادی تعریف نشود بلکه یک واحد اجتماعی تعریف گردد که هر کدام از اعضای خانواده ماموریت و وظیفهای دارد که آن را بایستی به انجام برساند. اما آنچه که امروزه ساری و جاری است فاصله زیادی با این نگاه دارد.
بر این مبنا در خصوص شهرسازی چه نکاتی باید مدنظر قرار گیرد؟
شهرسازی باید به گونهای باشد که امکان تعاملات اجتماعی خانوادهها را با یکدیگر فراهم کند. امروزه شهرسازی به صورت بلندمرتبه سازی بوده که به یک معنا ارزش افزوده زیادی را برای سازندگانشان فراهم کرده است. حال آنکه در نگاه اسلامی اینطور نیست و برای اینکه تعاملات اجتماعی برقرار باشد باید همه ساختمانها در عرض هم و با محوریت مسجد باشند. این نکته را باید به خوبی رعایت کرد که ساختمان و بنایی نباید بلندتر از مسجد باشد و اگر همین قاعده را در شهرسازی مان رعایت کنیم، موجب تحول در نظام اجتماعی و حتی فرهنگی و سیاسی مان خواهد شد.
اما ملاحظه میشود از این اصل اصیل و اسلامی عدول کردیم. همینکه عدول کردیم و متناسب با فرهنگهای دیگر عمل کردیم، آن فرهنگهای دیگر ما را به مدلهایی از شهرسازی سوق دادند که اولا به مسکن یک نگاه اقتصادی داشته باشیم تا یک نگاه اجتماعی، یعنی به مسکن به گونهای نگاه نکردیم که محله موجبات تسهیل تعاملات اجتماعی شود و کوچهها به گونهای باشد که خانوادهها در تعامل با همدیگر قرار بگیرند.
قاعدتا بر مبنای نگاه ایرانی و اسلامی چینش منازل باید در کنار و عرض هم دیگر و بر محور مسجد باشد. در حال حاضر در شهر بزرگی مانند تهران با این قاعده فاصله بسیاری داریم و با این نگاه اگر بخواهیم به سمت محله اسلامی میل و حرکت کنیم ناچار هستیم در وضع موجود تغییر ایجاد کنیم و این تغییر به زمان نیاز دارد و این نیست که از فردا تصمیم بگیرید و کالبد شهری چون تهران را تغییر دهید.
امروز در کشورمان و شهر تهران با توجه به اضافهشدن جمعیت در حال مسکن سازی هستیم، لذا باید به فکر باشیم که در بافتهای جدید شرایط ایجاد محله اسلامی را پیاده کرده و به سمت محله اسلامی مناسب و تراز حرکت کنیم.
پس با توجه به وضعیت موجود که شهرهای ما از شاخصهای محله اسلامی بسیار فاصله گرفتهاند، نباید از این تصمیم که به سمت ایجاد محلههای اسلامی حرکت کنیم، منصرف شویم؟
بدیهی است نباید صفر و صدی برخورد کرد. نمیگوییم یا اینطور باشد که محله اسلامی باشد و در نقطه صد باشیم. یا نه منصرف شویم از این که به سمت محله اسلامی حرکت کنیم؛ بنابراین هر کدام از شاخصهای محله اسلامی را که میتوانیم حتی در همین شهری مانند تهران که بر اساس مدلهای غربی ساختهایم، پیاده کنیم باید به سمت آن برویم و حرکت کنیم یعنی اگر بتوانیم ده شاخص از محله اسلامی پیاده کنیم باید به دنبال پیاده کردن همان ده شاخص بود و در راس آن درصدد ساخت مسجد مورد نیاز باشیم. حداقل این است با همین وضعیت موجود بتوانیم برای مثلا پنج هزار جمعیت یک مسجد داشته باشیم.
چون شاخص اصلی محله اسلامی مسجد است اگر به سمت ساخت مسجد حرکت کنیم، به وضعیت مطلوب نزدیکتر میشویم. باید در تلاش باشیم و در همین شهرهای بزرگ آن جاهایی که جمعیت زیادی وجود دارد، اما مسجد وجود ندارد به سمت ساخت مسجد برویم و اصلیترین الزام تحقق محله اسلامی را فراهم سازیم.
ممکن است گفته شود این مسجدی که ساخته میشود چه تاثیری بر مردم محله میگذارد؟
همین که مسجد ساخته شد، اگر مورد استقبال زیاد نیز قرار نگرفت یعنی شاهد این نبودیم که صدها نفر به مسجد مراجعه کنند و در نماز جماعت و در فعالیتهای مسجد مشارکت داشته باشند. اما قطعا تعداد معدودی از اهالی آن محل برای نماز به مسجد مراجعه خواهند داشت و به برکت نماز جماعت و حضور افراد میانسال و باتجربه در مسجد شاهد خواهیم بود که به مسائل عمومی و اجتماعی میپردازند و همین باعث میشود کم کم، تعامل بین افراد آن مجموعه اجتماعی برقرار شود. درست است که این تعاملات هیچ وقت به صورت کامل نخواهد شد، چون در کالبد شهری ما و ترکیب سکونتی و امور اقتصادی و اجتماعی دیگر اقتضای سطح گستردهای از تعاملات اجتماعی را فراهم نمیکند، اما بخشی از افراد جامعه در تعامل با همدیگر قرار خواهند گرفت و به توان مضاعفی برای ایفای نقش ایمانی و انقلابی خود میرسند. بدین ترتیب است که میتوان قدمهایی به سمت ساخت محله اسلامی برداریم.
انتهای پیام/الف