«شهید غلامرضا صالحی»:
در فرازهایی از وصیت‌ نامه شهید غلامرضا صالحی آمده است: شهدا و خانواده آنان حق بزرگی بر گردن ما دارند و خانواده معلولین، مجروحین و اسرا انتظار از ما دارند، پس با جان و مالتان در راه خدا جهاد کنید.

به گزارش خبرنگار تهران پرس؛ در اوایل سال ۱۳۶۲ وارد سپاه شدو لباس سبز پاسداری را بر تن کرد. در پرونده پرسنلی خود نوشت تا این لباس به خود آغشته نشود آن را از تن بیرون نمی‌آورم و در این دوران بود که همواره در جبهه بود و کمتر در شهر دیده می‌شد.

«شهید غلامرضا صالحی» در این حین شجاعت و لیاقت فراوان و استعداد سر شار نظامی را از خود نشان داد و به عنوان فرمانده گروهان و حتی مسئول محور به کار مشغول شد و در ۹ عملیات رزمی و ده‌ها عملیات چریکی شبانه شرکت داشت. شهید تا قبل از شهادتش بار‌ها از ناحیه‌های مختلف جراحت‌هایی برداشته بود، اما هر دفعه هنوز بهبود کافی نیافته بود که به جبهه می‌رفت.

 

متن وصیت نامه «شهید غلامرضا صالحی»:

« با درود به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و مردم شریف و قهرمان پرور ایران وصیتم به دوستان و برادران این است که قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار دهند.

من آگاهانه این راه را انتخاب کردم چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای جنوب و غرب ایران صدایم می‌زنند برای چه نشسته‌ای ما در عصری زندگی می‌کنیم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته ما باید آنقدر خون بدهیم و آنقدر شهید بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی (عج) پیروز شود و قسط و عدل الهی در سایه توحید بر قرار گردد.

من خود را لایق کشته شدن در راه خدا نمی‌دانم و هنوز خیلی تا انسانیت و مومن واقعی شدن فاصله دارم و از خدا می‌خواهم که اگر عمری را که در جهت مسلمان واقعی شدن به کار نمی‌آید و کمکی به اسلام نمی‌کند هر چه زودتر جانم را بگیرد و به خدا پناه می‌برم از عذاب آخرت .. و خداوند همه ما را ببخشد، چون عمری از ما گذشت و ما بر خلاف مسیر حرکت کردیم و از مردم دلیر و شهید پرور ایران می‌خواهم که از روحانیون که در به ثمر رساندن انقلاب سهم به سزایی داشته اند حمایت کنید تا انقلاب اسلامی از ایران به سراسر جهان صادر شود.

در آخر وصیتم از پدر و مادر مهربانم که اگر فرزندشان در راه الله حرکت کرد و شهید شد مبادا غمی به چهرتان بنشیند و بدانید که شهادت یکی از اعضای خانواده باعث سربلندی و عزت و شرف آن خانواده است.»

با جان و مالتان در راه خدا جهاد کنید

دست نوشته‌ای دیگر از شهید

به نام خدا می‌نویسم تا همه بدانند کجا هستند و چه مسئولیت سنگینی بر دوش دارند‌، می‌نویسیم تا بدانید قطره‌های خون شهیدان چه می‌کند و از ما چه طلب می‌کنند، گرچه قلم قاصر است و توان نوشتن ندارد، ولی می‌نویسم تا خدا از من راضی باشد

پدران و مادران! فرزندانتان را به جبهه‌ها ببخشید تا فردا در برابر علی (ع) و فاطمه (س) شرمسار نباشید

شهدا و خانواده آنان حق بزرگی بر گردن ما دارند و خانواده معلولین، مجروحین و اسرا انتظار از ما دارند، پس با جان و مالتان در راه خدا جهاد کنید.

خدایا! تو شاهد باش که برای تو و به خاطر تو از پدر و مادر، خانواده و دوستانم بریده ام، زیرا که عشق و دوستی من به تو مهم‌تر و شیرین‌تر از عشق و دوستی به آن هاست

امت شهید پرور! می‌خواهم بگویم جهاد کنید، می‌بینم مجاهدید، می‌خواهم بگویم هجرت کنید، می‌بینم مهاجرید، می‌خواهم بگویم صبر کنید، می‌بینم صابرید، می‌خواهم بگویم فتح کنید می‌بینم فاتحید، می‌خواهم بگویم عبادت کنید، می‌بینم عابدید. پس برخیزید و ریشه صدام و صدامیان را از بن کنید و ریشه ظلم و فساد را از روی جهان بردارید.

خدا را سپاس می‌گویم که به ما جان بخشید و ما را در این بعد از زمان به دنیا آورد و به من توانایی و توفیق داد تا در صف جندالله قرار گیرم؛ و امام را درود می‌فرستم که ما را از منجلاب فساد نجات داد و با رهنمودهایش من را چنان تربیت کرد که به معبودم می‌رساند.

من همچون شهیدان، آن گلوله سرخ را دوست دارم که قلبم را سوراخ سوراخ می‌کند و آن خمپاره و ترکش را دوست می‌دارم که پیکرم را پاره پاره کند، چرا که از این خاک دان پست رهایی می‌بخشد و به معبودم می‌رسم.

ما باید تمامی اعضای دل و جانمان را هدیه کنیم تا اسلام و قوانین حیات بخش آن در سراسر جهان گسترش یابد.

خدایا! تو شاهد باش که برای تو و به خاطر تو از پدر و مادر، خانواده و دوستانم بریده‌ام، زیرا که عشق و دوستی من به تو مهم‌تر و شیرین‌تر از عشق و دوستی به آن هاست.

هر لاله که سر زند ز طرف چمنی/ باشد سندی بنام گلگون کفنی
ثبت است در آن سند که‌ای روح خدا/ تو روح منی، قلب منی، جان منی

خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند؛ و السلام.. «پادگان ولی عصر»

 

انتهای پیام/

کد خبر: ۴۳۱۲۷
۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۵
save
email
اشتراک گذاری :