خیل عاشقان در مسیر گلزار شهدای کرمان در حالی گام هایشان را بر می داشتند که موکب ها هر یک با سلام و صلوات و هر آنچه که در توان داشتند از آنان میزبانی می کردند، چقدر شبیه به پیاده روی اربعین سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی(ع) بود و این بار این گام ها برای رسیدن به زیارت سیدالشهدای مقاومت شهید سلیمانی برداشته می شد.
این مسیر به جوار مرقد فرمانده ای ختم می شود که ۴۰ سال امنیت وجودی خود را قربانی امنیت نه تنها کشور ایران که مسلمانان جهان کرد.
در این مسیرعده ایی از جوانان بر زمین نشسته بودند و کفش های زائران این سردار بزرگ جهان اسلام را تمیز می کردند تا ثابت کنند که برای میزبانی از میهمانان فرزند این دیار از هیچ کاری دریغ نمی کنند.
دومین ویژه برنامه زمان شهادت حاج قاسم راس ساعت ۱۲ برگزار می شد اما خیل عظیم جمعیت از نماز مغرب دل های خود را به سوی مزار فرمانده روانه کرده بودند و هر لحظه که به زمان شهادت این سردار بزرگ نزدیک تر می شدیم جمعیت بیشتری در گلزار شهدا حضور می یافت جمعیت همچون قطره های بارانی می آمد که دیشب بر زمین می ریخت، تند و بی امان...
و در نهایت سیل جمعیت بود که بر مزار فرمانده صف در صف ایستاده بودند برای تجدید پیمان...
هر کسی داستانی داشت، زنی که ۲۵ روز پیاده از مشهد تا گلزار شهدا را گام برداشته، یا دوچرخه سواران جانباز نابینایی که برای عهدی دوباره با فرمانده پای در رکاب گذاشته اند.
یکی از این دوچرخه سواران درحالی که اشک در چشمانش بود اما بینایی بر چشم نداشت می گفت: به مزار دوست شهیدم آمده ام، آمده ام تا قلبم آرام بگیرد، حاج قاسم به عشق تو اینجا آمده ام، تو حاج قاسم منی، حاج قاسم همه ای و آرامش قلب همه ی مایی...
عده ای از ترکیه آمده بودند در حالیکه بر سینه ی لباس خود چهره ی شهید سلیمانی را به تصویر کشیده و عده ای دیگر از جبهه ی مقاومت از کشورهایی چون پاکستان، افغانستان، لبنان و سوریه آمده بودند و در حالیکه بر سر می زدند و آه سینه را با نوحه سر می دهند از بزرگی و عظمت فرمانده می گفتند.
سخنران سردار معروفی فرمانده سپاه ثارالله کرمان بود همان کسی که بارها خود را " بچه های حاج قاسم " خطاب کرده است، همان بچه هایی که روزی به فرماندهی شهید سلیمانی در قالب تیپ ثارالله خط شکن جبهه های جنگ بودند و امروز بر سر مزار فرمانده آمده اند تا دوباره عهد و پیمان ببندند.
بعد از سخنرانی صدای آهنگران در مزار گلزار شهدا پیچیده شد، صدایی آشنا از جبهه و جنگ، صدایی که همیشه گوش های رزمندگان را نوازش می داد تا عزم خود را جزم کنند و بر ادامه راه خود محکم تر گام بر دارند و این بار این صدا در رثای شهید سلیمانی فریاد می زد و اشک ها را جاری می ساخت.