به گزارش تهران پرس، راضیه کریمیمنش در یادداشتی نوشت: ما آمدهایم جهاد کنیم، نه آنکه معنای جهاد را ندانسته، الگوی مدیریتِ جهادی ارائه دهیم و بر مظلومیتِ جهاد و طلایهداران این معروفِ فراموش شده بیافزاییم. نمیگویم من، که هنوز در دایرهی ابتلائات، آزمونِ مردانگی، شجاعت و غیرت پس ندادهام و ایمن از نفسِ خود نیستم. تنها میتوانم از سر وظیفهی دینی و سیاسیِ خود، مرور کنم آنچه را که این روزها در باور و عمل مردان سیاست خالی دیدم.
برادرِ من! اینها شعار نیستند، بلکه آنچنان در مظلومیت قرار گرفتند که ذکرشان، تنها تداعی کنندهی مشتی شعار و وعده است. آنطور که اگر کسی هم خاضعانه و مخلصانه بر زبان آورَد، او را به دورویی و یا جنونِ سیاست متّهم میکنیم؛ چنانچه زمانی هم پیامبرِ خدا را، مجنون خواندند، آنجا که جز سیاهی نبود و خریدار نداشت.
برادرِ من! بیا و اینبار، به جای عکسهایی پر از رنگ و لعابِ منیّت و جلوههای بصَری، سر به زیر انداز و پُر رنگ، بنویس: شهدا شرمندهایم! آری! اینجا دیگر سابقۀ حضور در مناطق عملیاتی و عددِ تیر و ترکش خریدار ندارد؛ تیر و ترکش خیالیِشان، تنها بر لَنگیِ پای سیاستِ تو خالیِشان افزود. شنیدن این روایت ها را بسپارید به آنهایی که زخمِ جنگ بر سینه دارند؛ همآنهایی که نفسِ خسته و تبدارشان، از سینه هایی غرقه در خون و غبارِ سالیانِ دور برمیخیزد.
برادرِ من! فراموش نکن صاحبانِ حقیقی این مقام و منصب را.. بیا و اینبار سابقۀ تحصیلیات را روی طاقچه بگذار و کمی دورتر را نگاه کن، آنجا که مکتب حقیقیِ علمآموزیاش، شاگردانی پرورش داد که در علمآموزی و علمپروری به مقام کشف و شهود رسیدند و سرانجام، در پیشگاه خداوند متعال، آن حسابرسِ سخت و دقیق، درس خود را پس دادند.
برادرِ من، بیا و اینبار ساز و آوازِ ستادِ انتخاباتیات را روی نوحههایی که یادآور دفاعی مقدّس بود و از همان خاکها برخاست، کوک کن؛ تا یادمان نرود، هنوز هم چشم دوختهایم به اراضی اِشغالی که راهش از کربُ بلا می گذرد؛ که هنوز هم این دفاع ادامه دارد! بیا و اینبار، رنگ سُرخ شهادت را، رنگ ستاد انتخاباتیات کن، تا یادت نرود این رنگ را کجا خرج کنی! برادرِ من! تا به حال پای در اَروند گذاشتهای؟ دست بسته، حنجرهات را به سوزشِ خاک سپرده ای!؟ تنت را به تنگیِ کانال کمیل خراش دادهای؟ حواست باشد این حنجره را، خرجِ دادِ سازش با که می کنی و پایت را در جولانگاهِ سیاست بر چه میگذاری و بالا میروی!
برادرِ من! عکسِ صورتِ آغشته به خونِ بسیجیِ دیروز و امروز را همواره مقابلِ چشمهایت بگذار، تا یادت نرود هیبتِ أشدّاءُ علی الکُفّار، از دلِ رُحماءُ بینهم میجوشد و خشم و مِهر و سکوت و فریادت را برای چه کسانی خرج کنی! برادر من! ابتدا هیچ شو، خاک شو، آدابِ خدمت را از شُهدا بیاموز، سپس به وادیِ خدمت به خلق قدم بگذار! که این کُرسی، تنها محک بندگیِ توست و امتحانی برای انتخاب سربازیات به وقتِ حکومتِ عدل مُنجی بشریت..
انتهای پیام/