به گزارش
گروه سیاسی تهران پرس، شهابالدین دوستدار در یادداشتی نوشت:
چهرههای رده اول و دوم جریان موسوم به اصلاحات معمولا تاکنون از دو تشکل مجمع روحانیون مبارز یا سازمان مجاهدین انقلاب و نیز سازمانهای سنتی وابسته به آنها و البته بعدا جبهه مشارکت بودند. هر چند حزب کارگزاران سازندگی که در واقع حزب شخصی و خانوادگی مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که یاران و اقوام در آن گرد آمده بودند؛ از سال ۱۳۷۴ پامیدان سیاست نهاد؛ اما همان گونه که مجاهدین انقلاب از همان ابتدا، آنها را جزء راست مدرن دستهبندی کرده بود؛ بخشی از جریان سنتی چپ دانسته نمیشد. بعدها نیز علیرغم داشتن سرمایه و امکانات و رسانههای فراوان و بویژه حمایت شخصی هاشمی رابطه آنها با جریان چپ سنتی هیچوقت از سر رضایت نبود. بنا بر این حمایت جریان موسوم به اصلاحات از کاندیداهای کارگزاران همواره از سر ناگزیر بوده است نه رضایت و همفکری!
دو کاندیدای فعلی مرتبط با جریان اصلاحات یعنی محسن مهرعلیزاده و عبدالناصر همتی، هر دو از ردههای چندم اصلاحات دانسته میشوند و در زمره شخصیتهایی نیستند که جریان اصلاحات سرمایه اجتماعی خود را هزینه آنان نماید.
هم مهرعلیزاده و هم همتی به خوبی میدانند که شخصا و بدون حمایت جریان اصلاحات محلی از اعراب نداشته و تمامی تلاشها و شعارهای آنان قادر نیست حداقل رایی را برای آنان به ارمغان آورد.
از همین رو؛ راهبرد مهرعلیزاده آنست که به هر قیمتی با اعلام اطاعت محض از سران اصلاحات آنان را وادار نماید که از وی حمایت نمایند. نامه مهرعلیزاده به رییس جبهه اصلاحات یعنی بهزاد نبوی و اعلام این که «اینجانب محسن مهرعلیزاده معاون جناب آقای خاتمی رئیس محترم دولت اصلاحات، کاندیدای اصلاحطلب سیزدهم دوره انتخابات ریاست جمهوری شدهام. استدعا دارد فرصتی را جهت حضور و ارائه برنامههای اینجانب در جلسه مجمع عمومی آن جبهه محترم تعیین فرمایید» به در بسته خورد. از سوی دیگر، اعلام این شعار که دولت او «دولت سوم اصلاحات» خواهد بود هم مقبول نیفتاد؛ چرا؟
روشن است؛ شبهات اصلاحطلبان در مورد مهرعلیزاده چنین است:
از منظر اصلاحطلبان ،اگر سیاست نظام ممانعت از ورود اصلاحطلبان موثر است و شورای نگهبان چنین سختگیرانه از ورود چهرههای موثر ممانعت به عمل میآورد؛ دلیل تایید مکرر مهرعلیزاده چیست؟ یا او اصلاحطلب نیست! یا نفوذی است! یا عامل سیستم برای ایجاد شکاف در میان اصلاحطلبان! پس در هر حالت سرمایهگذاری بر روی او در واقع قرار گرفتن در تلهای است که فراروی اصلاحطلبان قرار داده شده است.
اما از طرف دیگر؛ عبدالناصر همتی که از شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی بوده و آنان مدتهاست خود را اصلاحطلب مینمایانند؛ چرا مورد تایید اصلاحطلبان قرار نمیگیرد؟
در مورد شرکت در انتخابات و تایید گزینهای خاص، میان اصلاحطلبان شکاف وجود دارد؛اصلاحطلبان رادیکال و ایدهآلیست که با معرفی تاجزاده کوشیدند خودی در این انتخابات بنمایانند؛ معتقدند:
۱- باید دوره استفاده از کاندیدای اجارهای را پشت سر گذاشت. کاندیدای اجارهای نه خطمشی اصلاحات را دنبال میکند و نه نیروی واقعی اصلاحات را بر منصبی میگمارد.
۲-کارگزاران همواره از نام و اعتبار اصلاحات سوءاستفاده کردهاند. کارگزاران از حذف اصلاحطلبان از صحنه انتخابات سود میبرند. چرا باید به جریانی که حذف اصلاحطلبان به سودشان است؛ اعتماد کرد؟
۳-بخش مهمی از اعتراض مردم به دولت روحانی به عملکرد نیروهای کارگزاران بازمیگردد. سرمایه اجتماعی اصلاحات با زندان رفتنها و برخوردهای شدید با نیروهای حاکمیتی بدست آمده است؛ کارگزاران همیشه روی سرمایه اجتماعی اصلاحات چنبره زده و بهره بردهاند. روحانی با بیکفایتی سرمایه اجتماعی اصلاحات را بهباد داد و اکنون اصلاحطلبان باید پاسخگوی بیکفایتی دولت او باشند.
۴-یا حضور در انتخابات با کاندیدای اصلاحطلب خالص یا عدم مشارکت در انتخابات. شرکت در انتخابات یعنی تبدیل به مهره بازییای شدن که رقیب چیده است. در تله رقیب هر بازیای که انجام شود فقط نمایشش را پرشور کردهایم؛ مگر آن که این هزینه ارزشش را داشته باشد. به عبارتی فقط زمانی میتوان در این بازی وارد شد که بتوان قدرت را بهدستان یک اصلاحطلب واقعی سپرد.
از سوی دیگر،اصلاحطلبان عملگرا که البته بسیاری از مدیران سابق اصلاحطلب در دوره خاتمی و نیز حزب کارگزاران سازندگی و نیروهای مسن از صحنه خارجشده را در بر میگیرد؛ معتقدند که؛
۱-نباید میدان انتخابات را به رقیب وانهاد. عدم حضور در بازی انتخابات بازی به نفع رقیب است. حافظه مردم ضعیف است و در صورت عدم شرکت در انتخابات، ظرف هشت سال اصلاحطلبان را به فراموشی خواهند سپرد. با تکمیل حلقه قوه مجریه؛ مجلس و قضاییه در دستان اصولگرایان پروژه حذف اصلاحطلبان برای همیشه رقم خواهد خورد. نباید چنین فرصتی را برای آنان فراهم کرد.
۲-سیاست یا این یا نه! جواب نمیدهد. دوره این نوع سیاست گذشته است. اساسا اصلاحات به معنای نفی سیاست انقلابی «یا این یا آن» و «نبودن هر سیاست بینابینی» است. نگاه کمالگرایانه، مطلقگرا و آرمانگرایی یعنی انجام سیاست با بالاترین هزینهها! جامعه و بهویژه پیروان اصلاحات که بسیاری از آنها از طبقات متوسط بالا و مرفه هستند؛ در مقابل هزینههای سنگین تابآوری ندارند. اگر به هر هوادار اصلاحات بگوییم؛ پیروی از اصلاحات یعنی زندان و دستگیری طبعا در پیروی از اصلاحات درنگ میکند. پس باید هزینه سیاستورزی را برای پیروان اصلاحات پایین آورد.
واقعیتهای صحنه اینست: از یک سو؛ شورای نگهبان امکان تایید اصلاحطلب حداکثری را نمیدهد و ار سوی دیگر هم عدم شرکت در انتخابات با هر توجهیی، برای سران نظام معادل تحریم انتخابات تلقی خواهد شد. همین امر این بهانه را به آنها میدهد که اصلاحطلبان را هم موضع ضد انقلاب قرار داده و از صحنه سیاست بیرون برانند. برای همین میان گزینههای مختلف و با توجه به قاعده هزینه – فایده ضروری است از میان افراد تایید شده نزدیکترین کاندیدا به اصلاحات را برگزید.
۳-عدم شرکت در انتخابات عدم بهرهگیری از فرصتهاست. نبودن در مناصب به معنایی پذیرش هزینهها و فشارهای اصولگرایان در صورت رسیدن به قدرت است. بسیاری از هواداران اصلاحات علاوه بر داشتن گرایش اصلاحطلبی، شهروندانی هستند که در جامعه زندگی کرده و نیاز به امنیت شغلی دارند. باید فضای زندگی برای آنها فراهم کرد. برای سران اصلاحات کنار کشیدن از انتخابات فقط یک عمل سیاسی است در حالی که برای هواداران اصلاحات به معنای هزینه سنگین ترک زندگی طبیعی است.
۴-با روی کار آمدن اصولگرایان؛ فقط اصلاحطلبان کنار نمیروند؛ با شدت حذف خواهند شد. پس به قدرت نرسیدن اصولگرایان یک هدف مهم است. سیاست فقط رسیدن به هدف آن گونه که اصلاح طلبان رادیکال مطرح میکنند نیست بلکه نرسیدن رقیب به اهدافش هم هدف مهمی است. عدم شرکت در انتخابات کمک به رقیب است نه تقابل با او!
۵-از هر کاندیدایی که خواهان تایید اصلاحات است باید دو تعهد گرفت: اولا ادامه مسیر اصلاحات تحت خطمشی خاتمی. دوم، جاسازی نیروهای اصلاحطلب در مناصب کلیدی. عقلا باید با ضعیفترین مهرههای صفحه شطرنج هم بتوان بازی را پیش برد. با کمک تیم قوی اصلاحطلب و برنامه های حسابشده یک مهره سرباز در صفحه شطرنج را میتوان وزیر کرد.
در این راستا؛ با توجه به منطقهای طرفین و ارزیابی واکنشهای دو گرایش جریان مدعی اصلاحطلبی، ظاهرا تاکنون رهبران اصلاحطلبان نه در انتخاب رویکرد بین عملگرایان و رادیکالها جبهه اصلاحات به تفاهم رسیدهاند؛ نه بر کاندیدایی که ضمن امکان پیروزی، تعهدات لازم را به آنها بدهد! هنوز باید تا آخرین دقایق بازی منتظر ماند و دید منطق کدامیک به پیش خواهد رفت؟
انتهای پیام/الف