به گزارش تهران پرس؛ علی شیرازی، نمایندگی ولی فقیه در قرارگاه ثارالله تهران طی یادداشتی بر زنده نگه داشتن مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی تاکید کرد و نوشت:"یک بار دیگر ملت ایران، چنان شکوهی که در تشییع تو آفریدند، باشکوه به حمایت از تو برخاستهاند تا جلوی تحریفگران را بگیرند و نشان بدهند که برای زنده نگهداشتن مکتب حاجقاسم، همه در صحنهاند."
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
آقای ظریف در اسفندماه سال ۱۳۹۹ مصاحبهای را با آقای سعید لیلاز انجام داده است که طبق بیان راوی بنا نبوده این مصاحبه فعلا علنی بشود .حرفهای آقای ظریف در اردیبهشت ۱۴۰۰ توسط شبکهای از لندن منتشر شد.
اولین حرفی که پساز انتشار مصاحبه ی آقای ظریف از سوی حامیان وی مطرح شد، این بود که چه کسی مصاحبه را علنی کرده است ؟! قطعا همه ی ملت ایران نیز میپرسند چه فردی این مصاحبه را افشا کرده است .
مصاحبه در یک تشکیلات مربوط به دولت انجامشده است. قطعا یک دست نفوذی در آن تشکیلات وجود داشته که فایل صوتی برای وی قابل دسترسی بوده و آن را به شبکهای سپرده که مدیر اصلی آن، عادل عبدالکریم سعودی است. پس لازم است مسئولین مربوطه در وهله ی اول، نفوذ را باور کنند و دست نفوذی را بشکنند. برای این کار بایستی وزارت اطلاعات دست پنهان در این ماجرا را پیدا کند و به جامعه معرفی نماید.
مهمتر از این بایستی از آقای ظریف پرسید چرا قبل از پرسش از قابل اعتماد بودن تشکیلات مصاحبهگر و یقین به حسننیت آنان، لب به سخن میگشاید و هر چه را نباید بگوید میگوید؟
نکته ی بعد، چرا باید آقای ظریف حرفهایی بزند که در سالگرد شهید سلیمانی، درست خلاف آن را گفته و شبکهی ۳ سیمای جمهوری اسلامی ایران در برنامه ی مرد میدان، همه آن را پخش کرده است؟ یا سخنان در سالگرد شهید سلیمانی حقیقت ندارد، یا حرفهای در مصاحبه ی با آقای لیلاز؟! آیا بهتر نبود گوینده با صداقت، در پنهان و آشکار یک حرف بزند.
من یک نمونه را اشاره کنم. آقای ظریف در مصاحبه ی اخیر میگوید: "سفر سلیمانی بدون نظارت وزارت خارجهی ایران و با اراده ی روسیه و با هدف نابودی دستاوردهای وزارت خارجه انجام گرفت."
وی در سالگرد شهید سلیمانی میگوید: "روسها حاجقاسم را دعوت کردند که سفری به روسیه کند و آن سفر مهمی بود. حاجقاسم توانایی توجیهاش خیلیخوب بود و طرف مقابل را اقناع کرد. یکبار برای حاج قاسم در دفتر خودم ملاقاتی با یک مقام عالی رتبه روسیه که به ایران سفر کرده بود قرار دادم و من و حاجقاسم با همدیگر نه در جای رسمی مذاکرات، بلکه در اتاق پشت دفترم با آن مقام روسی مذاکره کردیم و حاجقاسم واقعاً شخصیت برجستهای در اقناع طرف مقابل بود."
آیا حاجقاسمی که قدرت اقناع اش خیلیخوب بود، و روسیه را اقناع کرد، با اراده ی روسیه، دستاوردهای وزارت خارجه ی کشورش را نابود میکند؟! آیا همزمانی سفر حاجقاسم به روسیه با امضای برجام، با هدف نابودی دستاوردهای برجام به دست حاجقاسم است؟
این مثل همان نکتهای میماند که رئیسجمهور محترم بهجای توبیخ وزیر خارجهاش که چرا در آستانه ی مذاکرات وین، حرفهای بیربطی زده است، میگوید: "درست در مقطعی که وین در اوج موفقیت است این را منتشر میکنند."
هم گوینده اشتباه کرده است، هم افشا کننده. یا گوینده در مصاحبه ی با آقای لیلاز فکر اصلیاش را بیان کرده یا در مصاحبه ی با برنامه ی مرد میدان.
وی در مصاحبه ی با شبکه ۳ در سالگرد شهید سلیمانی میگوید: " دورهای که من در آمریکا سفیر و نماینده دائم بودم و مذاکراتی که حضرت آقا دستور داده و موافقت کرده بودند که من انجام بدهم میآمدم تهران از حاجقاسم مشورت میگرفتم و میرفتم مذاکره میکردم. اینقدر مشورتهای حاجقاسم برای من مفید بود، واقعاً از کسی دیگر هم مشورت نمیگرفتم. فقط از حاجقاسم مشورت میگرفتم. آنقدر مشورتهای حاجقاسم برای من مفید بود که یک دوره از مقام معظم رهبری درخواست کردم که اجازه دهید حاجقاسم هم بیاید، خود حاجقاسم هم به جلسه بیاید و مطمئنم خیلی موفقتر هستیم... هر طرح صلحی که پیگیری کردم حتما حاجقاسم مبدع آن بود و هم مشوق بود و هم پیگیری و هم کمک میکرد."
ایشان در ادامه میگوید: "در مصاحبه با تلویزیون افغانستان گفتم همه خیال میکنند من در موفقیت کنفرانس "بن" نقش مهمی داشتم، میخواهم به همه بگویم بیش از من حاجقاسم در موفقیت کنفرانس "بن" نقش داشت برای صلح در افغانستان . "
این حرفها را ملت ایران شنیدند و با واقعیت حاجقاسم سلیمانی منطبق دیدند. اما مردم ایران از حرفهای آقای ظریف در مصاحبه ی با آقای لیلاز رنجیدند؛ خصوصا آنجاکه گفت: "من میتوانم بهجرات بگویم که من دیپلماسی را بیشتر هزینه کردم برای میدان تا اینکه میدان برای دیپلماسی هزینه شود."
این حرف شکل پذیرفته از عدم شناخت میدان و دیپلماسی است. هیچوقت میدانی که میدان دارش حاجقاسم سلیمانی است به دیپلماسی ضرر نمیزند. این حرف بیربطی است که ظریف میگوید: "قاسم سلیمانی معتقد بود اگر استفاده از هما ۲% نسبت به ماهان مزیت داشته باشد، باید از هما استفاده کرد، حتی اگر ۲۰۰ % به دیپلماسی کشور هزینه وارد شود."
این حرفهای غیرواقع، که نام سری روی آن گذاشتهاند، حرفهایی برای تحریف تاریخ و تحریف شهید سلیمانی است. حرف سری را که پس از چند ماه منتشر نمیکنند؛ چه اینکه رییسجمهور هم گفته است: "فایل صوتی که منتشر شد، قرار بود بخشهای قابل انتشار آن پخش شود."
سوال اینجاست آیا حرفهای آقای ظریف جزء مواردی است که بنا بود پخش شود یا محرمانه بماند؟ اگر بنا بود پخش شود که غیرواقع است. اگر بنا بود برای ردیف مسئولین قابلدسترسی باشد که فکر آنان را تحریف کند؛ باز به ضرر وحدت ملی است، و تحریف تاریخ است. دیپلماسی بدون میدان ول معطل است و حاجقاسم، حامی حرف حق است و خونش را برای اسلام و نظام داد.
اصولاً چرا باید یک مسئول با دو نگاه حرف بزند؟ چرا نباید آشکار و پنهان ما یکی باشد؟ چرا نباید به مردم حرف درست زد. مگر دانستن واقعیات حق مردم نیست؟ آیا تحریف حقیقت حاجقاسم سلیمانی به نفع ملت ایران است؛ یا دشمن و آمریکا از آن بهره میبرد.
آقای ظریف خوب میداند که قاتل شهید سلیمانی آمریکاست. خودش در بیانیهای به مناسبت شهادت شهید سلیمانی آورده است: "خباثت و حماقت نیروهای تروریست آمریکایی در ترور سردار سلیمانی، این شهید قهرمان و سردار مبارزه با تروریسم و افراطیگرایی، بدون تردید درخت مقاومت در منطقه و جهان را تنومند تر خواهد کرد."
آقای ظریف پاسخ دهد: آیا ایشان میدانست که بالاخره یک روزی این حرفها منتشر میشود؟ آیا تحریف واقعیت سردار سلیمانی، درخت مقاومت را تنومندتر میکند؟ یا آمریکا را خوشحال مینماید. آیا تحریف عظمت سردار سلیمانی، ملت ایران را خوشحال میکند یا ناراحت؟ قلب مردم از این خرافه گویی مجروح شده است و در همین چند روز به خاطر این حرفهای نادرست از سپاه عذرخواهی میکنند.
آقای ظریف در مصاحبهای با شبکه ۳ سیمای جمهوری اسلامی ایران میگوید: "حاجقاسم در صحنه دیپلماتیک هیچوقت کم نمیآورد."
او در میدان، مکمل دیپلماسی بود. دیپلماسی هم بایستی مکمل میدان باشد. هم دیپلماسی و هم میدان باید به نفع نظام جمهوری اسلامی ایران حرکت نمایند ؛ و همه در این نظام دینی تابع ولیفقیه اند و باید حرفهای درباره حاجقاسم از زبان آنان، شبیه حرفهای امام خامنهای باشد.
بهتر است آقای ظریف و دیگران حاجقاسم را وارونه جلوه ندهند. همانطور که آقای ظریف پساز شهادت حاجقاسم میگوید :"میدانستم آمریکاییها آنقدر وقاحت دارند که میخواهند یک چهره ی وارونهای از حاجقاسم ترسیم کنند، لذا اولین هدف، و بسیجی که در وزارت خارجه کردیم این بود که اجازه ندهیم این کار انجام بشود... اولین هدف همکاران من در وزارت خارجه این شد که... حاجقاسم را بهعنوان قهرمان مبارزه با تروریسم و قهرمان صلحطلبی معرفی کنیم."
نکند خدای ناکرده نفوذیها بر فکر آقای ظریف اثر گذاشتهاند. آیا آقای ظریف معتقد است که این حرفهای در مصاحبه با آقای لیلاز، حاجقاسم را قهرمان نشان میدهد یا آمریکا را خوشحال میکند؟!
آقای ظریف میگوید: "آن کسی که آمریکا را شکست داد، توان بسیج حاجقاسم بود."
بهیقین آقای ظریف میداند که همین توان و قدرت و شکستن طرحهای آمریکا در منطقه، آمریکاییها را وادار کرد تا حاجقاسم عزیز را شهید کنند. علاوه بر این، سربازی ولایت حاجقاسم، زخم قلب آمریکاییها بود. آقای ظریف به سربازی حاجقاسم اشاره میکند و میگوید: "حاجقاسم بر خلاف بعضی حرفهایی که دیگران میزنند، فرماندهای بود که سرباز رهبر بود."
سوال اصلی این است که آیا آقای ظریف هم سرباز رهبر است؟ آیا سرباز رهبر علیه سربازی دیگر حرف میزند؟ آیا حرفهای اینگونهای وحدت ایجاد میکند؟ و آیا این حرفها قلب رهبر را زخم نمیزند؟! چرا باید کاری کرد که مردم و رهبری معظم انقلاب اسلامی از آن کار و حرفها رنجیده شوند؟ آیا بهتر نبود آقای ظریف و همراهان به جای توجیه، از مردم و حاجقاسم عذرخواهی میکردند؟
من به جای آقای ظریف از حاجقاسم عزیزم عذرخواهی میکنم و به او میگویم: "عزیز دلم! کاش من نبودم و این جسارت را به تو نمیدیدم. هستی ام به قربان یک نگاهت. تا زندهام نخواهم گذاشت خونت را پایمال کنند. با خونم راهت را پاس میدارم و چون تو پای ولایت میایستم و هستی ام را به پای تو و راهت و امامت خامنهای عزیز میریزم. نامت جاوید خواهد ماند. تلاش تحریفگران بهجای حذف نامت، سیره ات را پررنگتر خواهد کرد. تحریفگران سیاه رو میشوند و تو همچنان پرنور میمانی. یارانت نخواهند گذاشت نورت کمرنگ شود.
یک بار دیگر ملت ایران، چنان شکوهی که در تشییع تو آفریدند، باشکوه به حمایت از تو برخاستهاند تا جلوی تحریفگران را بگیرند و نشان بدهند که برای زنده نگهداشتن مکتب حاجقاسم، همه در صحنهاند.
انتهای پیام/